مهسا بهادری: «سلام بر شما، تلویزیون، سرمایه معنوی مردم و خانهی من است. هر چقدر چراغش روشن تر و مخاطبش بیشتر باشد دل من هم گرمتر خواهد شد. برای اعتبار نام تلویزیون در بین مردم نامهای بزرگ و پیشکسوتان فرهیخته ای مایه گذاشته اند که من در برابر عظمت آنها هیچ هم نیستم با کمال میل دوست دارم که برنامههای امیدبخش و مطالبه گر برای مردم نازنینم بسازم و اجرا کنم که این وظیفه ی من است و هیچ منتی بر گردن مخاطبان گرانمایه و یا مدیران ارجمند نیست.
میدانم که تعدادی از مدیران روشن بین تمام تلاششان را کرده اند تا من بتوانم بار دیگر خدمتگزار مردم و وطنم باشم و میفهمم که چه اندازه تزریق امید و نشاط در جامعهی خسته امروز را ضروری میدانند برای بالندگی و سربلندی این ملت باکریها و همتها و هزاران هزار شهید دیگر جانشان را کف دست گذاشتند آبروی اندک من که قابل این حرفها نیست. باعث افتخار من است که بتوانم صدای بخشی از جامعه در رسانه ملی باشم و اصولا هویت رسانه ملی را در همین تکثر مردم محور میدانم همه ی سلیقه ها و باورها در چارچوب امنیت و منافع ملی برنامه بسازند و مخاطب خودشان را داشته باشند.
اما واقعیت آن است که احساس میکنم در موقعیت حاضر حضور من به جای آنکه سبب ساز نشاط و یا امید ،باشد دستمایه ی تشویش ذهن مخاطب و تشدید دو قطبیهای غم انگیز خواهد شد. آفت بزرگ برای کشور عزیزمان همین حاشیهها و دو قطبی سازیها و بنابراین ضمن تقدیر مجدد از مدیران گرامی به ویژه مدیران ارجمند شبکه سه سیما که صادقانه برای این رخداد تلاش کردند همچنین قدردانی فراوان از همکاران بینظیرم در شبکه سه و به ویژه مسابقهی سیم آخر توفیق این خدمتگزاری را به زمانی مناسبتر موکول میکنم. از تمام مخاطبان ارزشمند که برایم پیام مهربانی و همراهی گذاشتند بی اندازه سپاسگزارم و آن عده ای هم که به هر دلیلی با عصبانیت زبان به دشنام گشودند را به حکم هموطن بودن دوست دارم و عزیز من هستند. ما باید به زندگی در کنار هم عادت کنیم به تنوع سلیقه ها عادت کنیم. به تنوع خواستهها و سبکهای زندگی عادت کنیم که این به گمان من تنها راه بازگرداندن امید و نشاط واقعی به جامعهی پرافتخار ایران است. تصدق هشتاد و خوردهای میلیون هموطن
فرزند کوچک شما
رضا رشیدپور
صبح روز بیست و پنجم مرداد هزار و چهارصد و دو»
و این پست در پاسخ به توییت پیمان جبلی بود. پیمان جبلی شب گذشته در توئیتی نوشت: «در رسانه ملی مسیر تحولی بازگشت پذیر نیست. یک سال اخیر و تحول مشهود در محتوا و رویکرد بهترین دلیل است. در این دوره تحولی، مدیریت باج بگیر و باج بده به تاریخ میپیوندد! جای نگرانی نیست ان شاالله»
مخاطبی در جواب به پیمان جبلی مینویسند: «سلام جناب جبلی. الان در این پیام دوپهلوی شما باجگیر جناب شهبازی ست؟ به نظر میرسد با نبود جناب شهبازی شما همچنان باج بده به حساب خواهید آمد که معلوم نیست با کدام هدف و دلیل افراد ضد نظام معلوم الحال را به صداوسیما باز میگردانید
توفیقان روز افزون»
و جبلی در پاسخ به این نکته مینویسد: «آقای شهبازی و برنامه پاورقی ادامه خواهد یافت.»
این پیام نیازی به توضیح چندانی ندارد اما در یک جمله باید گفت این پیام ماحصل جنگ میان اصحاب قدرت و رسانه است. چرا؟ این پیام آمد. قبل از توضیح چرایی به اول ماجرا بازگردیم.
جنگ صاحبان قدرت
یک زمانی تلویزیون میگفت ما سلبریتی نمیخواهیم و با جدیت تمام اصرار داشت که برنامههایش نباید سلبریتی محور باشد و با همین فرمان یک راه جدیدی را شروع کرد راهی که به مرور زمان نه تنها نتوانست مخاطبانش را با خودش همراه کند، بلکه مخاطب را روبه رویش قرار داد و به مرور زمان این بازی تبدیل به یک بازی دو سر باخت شد و در نهایت هم رویه به جایی کشیده شد که جبلی و دیگر مدیران هر کاری که انجام دادند باعث شد به آنها هجمه وارد شود. به عبارتی یک جنگ قدرتی شکل گرفت میان کسانی که با خودیها میخواهند تلویزیون را بگردانند و کسانی که حضور چهرهها در جذب مخاطب برای تلویزیون را موثر میدانستند و اینگونه یک زمین نزاعی شکل گرفت میان تمام کسانی که یک ارتباطی به تلویزیون دارند.
پیش از آنکه مروری بر آنچه رخ داد داشته باشیم، گریزی بر سخنان جبلی در خرداد امسال و در نشست خبری رییس سازمان صداوسیما با دانشجویان دانشگاه امام صادق داشته باشیم. جبلی آنجا گفته بود عدهای نمیخواهند باشند ما هم به خواسته آنها احترام میگذاریم او در بخش دیگری گفته بود: «همانطور که قبلاً اشاره شد برخی از افراد مشهور برای آینده حرفهای خود تصمیمگرفتهاند که حتما برایش دلایلی هم دارند و ما به خواسته آنها احترام میگذاریم و درباره گروه دیگر هم که توضیح دادم بخش عمدهای از این افراد تحت تاثیر فضای مجازی و فشار بودند و در برایشان بسته نیست. اما نکته اینجاست که عملکرد موفق صدا و سیما در نوروز گذشته نشان داد که وابسته به سلبریتیها نیست و میتواند براساس سیاستها و قوانین گام بردارد و همواره تولید داشته باشد.من اسم نمیبرم اما در این مدت اخیر و در ماههای بعد از فتنه، چهرههای جدیدی کشف شدهاند و اتفاقاً تبدیل به سلبریتی شدهاند. منتهی سلبریتیهای ارزشی. چه بسا اصلاً بین خود شما دانشجویان افرادی باشند که قابلیت داشته باشند دو روز دیگر به صداوسیما بیایند و سلبریتی شوند؛ بنابراین ما باید کشف و تربیت کنیم و البته جذب هم داشته باشیم برای چهره هایی که رابطهشان را قطع نکردند و میخواهند در خدمت مردم باشند.» که البته این چهرهها توانایی رقابت با سلبریتیها را در خود ندیدند و ترجیح دادند عرصه را خالی بگذارند.»
اما ماجرا این است که اگر سلبریتیهای واقعی بخواهند هم آنهایی که اداعای سلبریتی بودن دارند اجازه نمیدهند. چرا؟ این روزها جنجال تلویزیون برای بازگرداندن یا بازنگرداندن سلبریتیها و هنرمندان مطرح بسیار بالا گرفته است.
کمی به قبلتر بازگردیم، بعد از خبری که محمدرضا گلزار اخیرا در حضور یکی از طرفدارانش اعلام و عنوان کرد که با اجرای یک برنامه با محوریت پانتومیم به تلویزیون برمیگردد، این خبر با بازتابهای فراوانی در فضای مجازی همراه شد. عدهای مخالفت کردند و گروهی دیگر با اشاره به لزوم بازگشت چهرهها به تلویزیون، چنین رویکردی را راهکاری مناسب برای بازگرداندن مخاطبان به تلویزیون دانستند.
پس از گذشت چند روز از انتشار این خبر و انتشار گسترده آن در فضای مجازی، رسانههای رسمی هم وارد عمل شدند و هرکدام به نقل از یکی از عوامل مطلبی را عنوان کردند، ماهم با یکی از عوامل نزدیم با این جریان تماس گرفتیم اما چندان مایل نبود تا با ذکر نامش درباره این مسائل صحبت شود، ما هم خواستهاش را محترم شمردیم، او گرچه بازگشت رشیدپور را تایید نکرد، اما این جریان را هم تکذیب نکرد.
اکنون اما انتشار اخبار غیررسمی بازگشت محمدرضا گلزار و رضا رشیدپور به قاب تلویزیون، موج جدیدی از بحثها در قبال سیاست جدید رسانه ملی را تقویت کرده است. این یک اصل حرفهای در تمام رسانههای سمعی و بصری جهان است که آنها، نهایت تلاش خود را برای بهرهمندی از نیروهای خود به عمل آورده و از حضور آنها، برنامههای پرمخاطبی را به تولید میرسانند.
تناقض میان همه چیز
معاون سیما که در روزهای گذشته برای شرکت در مراسم تجلیل از خبرنگاران حاضر شده بود، در پاسخ به پرسشی درباره بازگشت محمدرضا گلزار و رضا رشیدپور به تلویزیون، بدون نام بردن از این دو نفر، گفته بود: «که نمیتوانیم در همکاری چهرهها با صداوسیما همه را با یک چوب بزنیم چون هر کدام یک فرد متفاوت هستند.»
برمهانی با تاکید بر تولید برنامههایی با مخاطب عام گفته بود: «حتما مخاطب عام مدنظر بوده و طبیعی است وقتی ما برای عموم مردم ایران برنامه سازی می کنیم، باید بدانیم که در طی سالهای گذشته در حوزه نمایشی و غیرنمایشی بخشی از دغدغههای آنها نادیده گرفته شده است.»
البته این بازگشت بازخوردهای منفی و مثبت بسیاری داشت. اولین و پر رنگترین واکنش هم به محمدرضا شهبازی، مجری برنامه «پاورقی» تعلق دارد، شهبازی در توییتی نوشته بود: «ما اینور پاورقی میسازیم، میگیم سلبریتی باید در خدمت رسانه باشه، هماهنگ با سیاستهای نظام باشه، باید با سلبریتیای که وسط شلوغیها آب به آسیاب دشمن میریخت برخورد بشه، بعد اونور گلزار و رشیدپور دارن گرم میکنن برگردن روی آنتن. اینور بچهها با بی پولی ساختن، فحش خوردن… خانواده هاشون اذیت شدن و…
اونور هم طرف یه سال رفته دوراش رو زده، عشق و حالش رو کرده، به ریش نظام خندیده، توی لایو و… کلفت بار نظام کرده، حالا که بواسطه دوربودن از آنتن یک کم مخاطبش کم شده، قشنگ میشینه توی هواپیما از کیش میاد تهران برنامه ای چند ده میلیون میگیره و برمیگرده. این وسط هم بیخیال آرمان و روحالله؛ بیخیال بدن عجمیان که روی آسفالت خیابان کشیده شد؛ بیخیال صدای بیرمق علیوردی که در لحظات آخر هم داشت رجز میخواند. ای دنیا…»
بیشتر بخوانید:
دوگانه سازیهای رشیدپور – شهبازی جای نگرانی است آقای جبلی جای نگرانی است
اعتراض «خانه سینما» به احکام قضایی «توهینآمیز» علیه هنرمندان
رشیدپور و گلزار واسطه آشتی مخاطب با تلویزیون؟/ تلویزیون با مجریان خودی به جایی نرسید!
فقط ۵ درصد مخاطب؟!
بعد از اینکه نجار زاده آمار مخاطبان برنامه شهبازی که تنها ۵ درصد بود را اعلام کرد و خبر بازگشت رشیدپور تا حدودی تایید شد،محمدرضا شهبازی در کانال تلگرامی خود از عدم ادامه همکاری با برنامه «پاورقی» خبر داد و نوشت: «بسم الله
از اجرای برنامه پاورقی کنارهگیری کردم. دلایلش رو توی این ویدئو توضیح دادم. خلاصهش اینکه قرار نیست بسیجی فحشخور زمان فتنه و جنگ و… باشه و در عافیت، سلاحورزیها و رشیدپورها و آخوندیها، در میدان اقتصاد و فرهنگ و سیاست جولان بدن. قرار نیست هنوز سال شهید عجمیان و علیوردی نشده، فعالان و ساکنان و مشوقان فتنه برگردن روی آنتن. ما زورمون به هیچکس هم نرسه، به خودمون که میرسه! زورمون میرسه یقه خودمون رو بگیریم که آهای! مرد حسابی، بلند شو، داد بزن، نذار فحش به نظام و انقلاب و نایب امام زمان و شهدا عادی بشه.
بلند شو یه دادی بزن که خون شهید آب جوی نیست که راه بیفته کف خیابون و هنوز سالش نشده به بهانههای مختلف اونایی که روی خونش پا گذاشتند رو برگردونید به آنتن. بلند شو فریاد بزن اون بدن عجمیان روی آسفالت داغ اتوبان کشیده نشد که شما برید سراغ اونایی که دور بدنش هلهله میکردن. امیدوارم خدا عاقبت همهمون رو ختم به خیر کنه.»
هرچند این دودستگی ادامه دارد، اما روزنامهای مانند کیهان مینویسد: «یکی از مجریان زن شبکه ضد ایرانی «من و تو» در برنامهای زنده در این شبکه فاش کرد که رضا رشیدپور در زمان مجریگری در صداوسیما، بهصورت مستقیم برای او و همکارانش مطالبی را ارسال میکرده که خودش جرأت صحبت درباره آنها را نداشته است! ضمن اینکه هنوز هم مطالب مخدوشی که در صفحه شخصیاش در فضای مجازی برای همراهی با فتنه سال ۱۴۰۱ نوشته بود باقی است و این خود گواه گرایش اصلی اوست. با این اوصاف، جای سؤال است که با چه توجیه و توضیحی بناست اجرای برنامهای در دوران تحول صداوسیما به او سپرده شود؟»
اما مابین این دسته بندی درستترین حرف را محمود رضوی گفت. او با انتشار توییتی در توییتر خود درباره بازگشت مجریانی چون رضا رشیدپور به عرصه تصویر نوشت: «به شخصه از اجرای رضا رشیدپور متنفرم بابت کاری که با فیلم لاتاری در آنتن شبکه ۳ انجام دادهم، با او مسئله شخصی جدی دارم؛ اما بازگشت افرادی چون او به آنتن صداوسیما را پذیرش عملی اشتباهات گذشته و حملات را اشتباه میدانم، ضمن اینکه مردم و ذائقه عمومی فقط رضایت من و شما نیست.»
چرا درستترین واکنش؟ به این خاطر که تلویزیون پذیرفته بخش اعظمی از مخاطبانش را از دست داده و علیرغم میل باطنیاش میداندکه در این میدان رقابت نتوانسته با مجریان خودی پیروز شود. این را هم متوجه شده که تلویزوین فقط مخصوصا آن ده درصد مخاطب خاص نیست، پس جلیلی تمام آن حرفهای خود را کنار گذاشته و در ایجاد یک جریان جدید در تازهای برای صداوسیما بازکرده تا شاید بتواند با بازگرداندن گلزار و رشیدپور یک آشتی بین مخاطبان با تلویزیون ایجاد کند و دستکم آمار برنامه خود را از ۵ درصد به ۲۰ درصد برساند. جلیلی گفته بود که سلبریتی نباید احساس کند که دست تلویزیون خالی است یعنی شما باید دائما یک جریان استعدادیابی داشته باشید.» اما در نهایت مسیر جریان استعداد یابی هم به استعفا و برنامهای با درصد مخاطب یک رقمی ختم شد.
۲۴۵۲۴۵