فیلمهایی مثل «غریبهها» (2008)، «هِنری؛ پرترهای از یک قاتل سریالی»، «سگهای شکاری عشق» و حتی «ارّه»، نمونههایی از فیلمهای ترسناکی هستند که ما را به قلمرو رفتارهای اهریمنی آدمهای عادی میبرند.
تازهترین فیلم مستند دیوید فَریر (David Farrier) با عنوان «آقای اورگان» (Mister Organ) نیز نمونهای از این فیلمهاست؛ در این مستند فریر تصویری از یک شخصیت واقعی را به ما نشان میدهد؛ مردی خودشیفته که هر کسی را که با او دربیافتد مورد نوعی «تروریسم عاطفی» قرار میدهد. این مرد در زندگی واقعی همسایۀ فریر بوده است. اشتباه نکنید؛ او یک قاتل سریالی نیست اما نوع رفتارش بیشباهت با یکی از آنها نیست.
روایت این مستند با یک مغازۀ عتیقهفروشی در نیوزلند آغاز میشود که به صورتی غیرمنصفانه هر ماشینی را که در پارکینگ مشترکش با یک فروشگاه دیگر پارک شود، با زدن قفل تایر مجازات میکند و برای باز کردن قفل رقمهای بالایی درخواست میکند. شاید به نظر برسد که این موضوع بسیار پیش پا افتاده و جزئی است اما وقتی فریر شروع به بررسی بیشتر این موضوع میکند متوجه میشود مردی که پشت این کار است، یعنی مایکل اورگان، در حقیقت چیزی بیش از یک کلاهبردار است. او یک خودشیفتۀ تمام عیار و مطلق است.
فیلم «آقای اورگان» روایت پیچ و خمها و فراز و نشیبهایی است که فریر در مسیر آشنایی بیشتر با اورگان و وقت گذراندن با او با آنها مواجه میشود. خود فریر در این مسیر به طرزی بیمارگونه مجذوب شخصیت اورگان میشود و همین باعث میشود که او نیز در دام این مرد مرموز بیافتد.
همه چیز دربارۀ قفل زدن به لاستیک ماشینها و داد و بیداد کردن بر سر زنها برای پرداخت پول است؛ ماجرا شبیه یک هذیان است و فریر به خوبی این حالت هذیانمانند را در فیلمش ارائه کرده است. آنچه که در ابتدا بسیار جزئی و پیش پا افتاده جلوه میکرد، تا جایی پیش میرود که نهایتا فریر را مجبور به ترک نیوزلند و اقامت در آمریکا میکند تا دیگر برخوردی با اورگان نداشته باشد!
فریر کارگردانی است که به خاطر روایت داستانهای ترسناک واقعی در مورد جنبههای تاریک بشریت شناخته شده است؛ چیزی که در آخرین فیلم او بیشتر از همیشه میتوان آن را احساس کرد. در حالی که کارهای قبلی او یعنی فیلم Tickled و سریال Dark Tourist نیز حال و هوایی شوم دارند، اما فیلم «آقای اورگان» تاریکتر از همۀ آنهاست؛ در مورد این شخص هیچ چیز خاصی وجود ندارد به جز توانایی ذاتیاش برای ویران کردن زندگی هر کسی که در اطرافش زندگی میکند.
فریر فقط مایکل را از دور مشاهده نمیکند تا در مورد اینکه چرا او اینگونه است نظر بدهد. او مایکل را حتی در مصاحبههای رو در رو جلوی دوربین میآورد. فریر خود را با سوژه کاملا درگیر میکند؛ اگرچه نزدیک شدن به چنین آدم متقلب و باهوشی بسیار خطرناک بوده است.
در جریان فیلم ما میبینیم که فریر چگونه تحت تسلط مایکل قرار میگیرد؛ اتفاقی که بسیار وحشتناک است، اما در عین حال بسیار مهم است زیرا نشان میدهد که چگونه هر فردی، صرف نظر از اینکه چقدر باهوش باشد، میتواند توسط یک خودشیفته مورد آسیب قرار بگیرد.
شاید همه ما فردی مانند آقای اورگان را بشناسیم؛ با او کار کرده باشیم، زندگی کرده باشیم، یا در بدترین حالت وارد رابطۀ عاطفی شده باشیم. اما اگر هم اینطور نبوده باشد به هر حال همۀ ما در معرض خودشیفتهها و «خونآشامهای انرژی» با درجات مختلف قرار گرفتهایم یا میتوانیم قرار بگیریم؛ آدمهایی که انگار تنها هدفشان این است که تمام افراد را در شعاع یک کیلومتری تا حد ممکن بدبخت کنند.
فیلم «آقای اورگان» مستند وحشتناکی است که افتادن در دام فریبکاریها و آزارهای یک خودشیفته را به نمایش میگذارد. از کپی کردن کلیدهای خانه فریر گرفته تا تهدید او برای ساعتها؛ این مستند پرترهای از یک خودشیفته در وحشتناک ترین شکل آن است؛ تصویر مردی که به دنبال این است که احساس کند مهمتر و بهتر از همه اطرافیانش است.
220