ایمان گودرزی؛ در روزهای اخیر تصاویری از هادی چوپان منتشر شده که رفتار مناسبی با کودک و نوجوانی که قصد عکس گرفتن با او را دارد، نداشته است.
این واکنش چوپان با نقدهایی نسبت به این قهرمان ایرانی همراه شده است.
دم خروس یا قسم حضرت عباس؟
هنوز مدت زمان زیادی نگذشته که هادی چوپان و درک لانسفورد حرکات نهایی خود را روی استیج مستر المپیا انجام دادند و در نهایت لانسفورد به عنوان قهرمانی رسید. هادی چوپان قهرمان دوره قبل مستر المپیا نتوانست از عنوان خود دفاع کند و پس از لانسفورد در جایگاه دوم ایستاد. هادی چوپان پس از کسب رتبه دوم در این مسابقات با انتشار یک پست اینستاگرامی از مردم ایران عذرخواهی کرد و نوشت:«با سلام؛ من شرمنده و سرشکسته مردم ملت میهنم هستم. با تمام دنیا جنگیدم. قدرتم به همه چیز رسید جز آن خجنری که نفهمیدم از کجا به پهلوهایم فرو رفت. حلالم کنید اگر لیاقت آن چیزی که لیاقت شما بود را نتوانستم به ارمغان بیاورم. شرمنده تمام مردمم و نام پاک کشورم ایران هستم. به امید سربلندی ایران و آیندگان بعد از من؛ بدرود، هادی چوپان.»
اما رفتار اخیر او ابهامات زیادی را به وجود میآورد که همین قهرمانان تا زمانی که به مردم و حمایت آنها نیاز دارند دست بوس آنها هستند اما تا دیگر نیازی به مردم ندارند هر جور که بخواهند با آنها بر خورد میکنند، حتی عدم رقبت برای گرفتن یک عکس سلفی!
البته نباید زود قضاوت کرد شاید همین واکنش ها به خاطر کلافگی از همهمه مردم، شلوغی و یا خستگی راه باشد، که ما هم امیدواریم که اینگونه باشد.
من خراب شدنی نیستم
هادی چوپان پس از اینکه دید ویدیوی برخورد نا مناسبش با واکنش تند مردم روبرو شده خیلی زود با انتشار یک استوری خودش را مدیون همیشگی مردم دانست تا کمی انتقادات را کاهش دهد؛
هر قهرمانی پهلوان نیست
پهلوان عبداله موحد تفاوت پهلوان و قهرمان را در یک شعر زیبا بیان کرده است. عبداله موحد را باید مرد همهفنحریف ایران نامید. او علاوه بر کشتی در شعر و شاعری، تحصیل، مدیریت، قایقرانی، والیبال، ژیمناستیک، پینگپنگ، وزنهبرداری، حتی در مکانیکی و کارگری هم سرآمد بود. مردی خودساخته و مصمم که دست به هر کاری میزد با تمام وجود میزد و بیهمتا بود. نوشتن درباره همه توانمندیهای این پهلوان و حقی که بر گردن ورزش ایران دارد، به فرصت و زمان مناسب نیاز دارد که حتما در این مورد به تفصیل خواهیم نوشت ولی در اینجا فقط به یک نمونه از خصلت و توانمندی او اشاره میکنم. پهلوان موحد زمانی که محصل بوده پدرش فوت میکند. او که در بابلسر زندگی میکرد، به علت فوت پدر برای تأمین هزینههای زندگی پیش یک پیمانکار ساختمان کارگری میکرد. آنقدر با جدیت کار میکرد که صاحبکار ساختمان به پیمانکار گفت این پسربچه خیلی خوب کار میکند، مزد او را به حساب من دو برابر کن؛ یعنی اگر کارگران دیگر روزی پنج تومان میگرفتند، به موحد نوجوان روزی 10 تومان مزد میدادند. انسانهای درستکار و پرتلاش در همه سنین و در هر کاری برجستهاند. همین خصلتها موجب شد تا شش سال پیاپی بدون اینکه حتی یک امتیاز به رقبا بدهد، در یک وزن بر کشتی دنیا در المپیک و جهانی حکومت کرد. او علاوه بر آنکه نابغه کشتی بود، در شاعری هم توانا بود. پهلوان عبداله موحد میگوید در قدیم، پهلوان به کسی گفته میشد که طرفدار جامعه و ضعفا بود. وی میگوید حتی لازم نیست کسی کشتیگیر یا در رشتههای دیگر قهرمان باشد که او را پهلوان نامید. حتی کسی که در رشتههای ورزشی هم فعالیت ندارد، وقتی از ضعفا و جامعه و مردم دفاع میکند پهلوان است.
این هم شعر زیبای این پهلوان همهفنحریف افتخار مازندران و ایران در تفاوت معنای پهلوان و قهرمان:
زور و فن و عقل و جرئت توأمان/ بایدت تا تو شوی یک قهرمان
هر که را این چهار باهم جفت نیست/ بر وی و زحمات او باید گریست
قهرمان بسیار باشد در جهان/ پهلوان اندک بود اندر میان
پهلوانی کار هر بیمایه نیست / مهر مادر در وجود دایه نیست
گفتههای نیک و هم کردار نیک/ همرهش باید ورا پندار نیک
گر ندارد پهلوان زینها نشان/ قهرمانش خوان فقط نه پهلوان.
بیشتر بخوانید؛
257 251