رویا بابایی: کارکنان و مددکاران سازمان بهزیستی، سنگرسازان بیسنگری هستند که دائماً به امور آسیبدیدهترین گروههای جامعه میپردازند درحالیکه خود همواره مورد بیمهری قرار دارند. آنها در میان کارکنان تمام دستگاههای دولتی و اجرایی کمترین حقوق و دستمزد را دریافت میکنند و این نشان میدهد آسیب بیکفایتی مدیریتی در سازمان بهزیستی فقط محدود به مددجویان و جامعه هدف این سازمان نیست بلکه این آفت به جان کارکنان و مددکاران خود بهزیستی هم افتاده است.
به جز چند نهاد معدود مرتبط با کار امدادگری، کارکنان بهزیستی تنها کارمندان دولت هستند که وظیفه «مددکاری اجتماعی» دارند و مأموریتشان رسیدگی به انواع دردهای گروههای مختلف جامعه است.
ماهیت این شغل افرادی با روحیههای قوی میطلبد که با اتکا به حمایتهای معنوی نهادهای فرادستی برای طولانی مدت دچار افت روحیه و خستگی نشوند و در نتیجه حمایتهای مادی همان نهادها دغدغههای اقتصادی کمتری داشته و بخش اعظم تمرکز خود را وقف کارشان کنند اما کارکنان و مددکاران بهزیستی کاملا مورد بیتوجهی هستند.
درد دل کارمندان بهزیستی
برخی از کارمندان بهزیستی میگویند حقوقشان با داشتن حدود ۱۵ سال سابقه و تحصیلات کارشناسی ارشد به ۱۱ میلیون تومان نمی رسد و این حقوق با زمان، انرژی و سختی کارشان تناسبی ندارد.
یک نفر از کارمندان بهزیستی در یکی از استانها میگوید: من با مدرک دکترا و بهترین رتبه از دانشگاه تربیت مدرس وارد بهزیستی شدم اما کمترین دریافتی را دارم. یکی دیگر از همکاران بهزیستی نیز اظهار میدارد: چند سال پیش با نیت کمک به اقشار آسیبپذیر از آموزش و پرورش به بهزیستی انتقالی گرفتم الان افرادی که سالها پیش دانشآموز من بودند درآمدهای بسیار بیشتری از من دارند در حالیکه سختی کار بهزیستی بسیار بیشتر است.
بیتوجهی به حقوق پرسنل
اعتراضات دستهجمعی کارکنان بهزیستی که اخیراً در برخی استانها صورت گرفته، تجمع آنها در مقابل ساختمان مجلس و راهاندازی «کارزار افزایش حقوق» که از ۱۴ فروردین امسال آغاز شده و تا ۱۴ خرداد ماه نیز ادامه داشت، نشان میدهد این طیف با مذاکرات درون سازمانی به نتیجه نرسیده و لاجرم مجبور به انتقال گلایههای خود به بیرون از سازمان و مطالبه حق خود از نهادهای فرادستی شدهاند.
با گذشت حدود دو هفته از اتمام کارزار مذکور، سازمان بهزیستی همچنان نسبت به اعتراضات دستهجمعی کارکنان خود در استانهای مختلف واکنشی مبنی بر آغاز تحولات خاصی در خصوص حقوق و دستمزد نشان نداده است.
در اینکه در بین همه دستگاهها و نهادهای دولتی، کارکنان سازمان بهزیستی کمترین حقوق و مزایا را دریافت میکنند تردیدی نیست اما سوال جدی اینجاست که چرا مدیران بهزیستی با وجود اشراف کامل به این مشکل برای رفع آن اقدامی نمیکنند.
پویشهای ناکام
یکی از مدیران میانی سازمان بهزیستی میگوید: بااینکه حقوق کارکنان بهزیستی در رده دستگاههای دارای پایینترین حقوق و مزایاست اما با وجود طرح چندین باره این موضوع با مسئولین ذیربط و دستاندرکاران مرتبط با حقوق و دستمزد، هرگز نتیجه و تأثیری دیده نشده و با توجه به کم بودن تعداد کارکنان بهزیستی، معمولا پویشهایی که برای این موضوع به جریان افتاده هم بدون نتیجه پایان یافته است.
وی بیان میکند: چند سال پیش موضوع حقوق کارمندان بهزیستی ظاهراً در قالب طرح یکسانسازی مورد بررسی قرار گرفت اما از آنجا که سازمان بهزیستی، در ظاهر نهادی غیرتجاری و صرفاً حمایتی است، متأسفانه مسئولان، همواره کارکنان این سازمان را با داوطلبان فعالیت در خیریهها اشتباه میگیرند و با همین دیدگاه نه قادر به شناخت تخصصهای مورد نیاز بهزیستی هستند و نه به افزایش حقوق و مزایای کارکنان بهزیستی رضایت میدهند.
نگاه خیریهای به بهزیستی
متأسفانه رئیس فعلی سازمان بهزیستی بدون توجه به تخصص کارمندان تحت مدیریت خود، این سازمان را «مجموعه خیریّه» و نه سازمان دولتی تلقی کرده است.
یکی از مدیران بهزیستی در یکی از استانهای کشور، میگوید: رئیس فعلی در سالهای گذشته، در سفر به استانها و ملاقات با کارکنان زحمتکش بهزیستی در شهرهای مختلف، در پاسخ به پایین بودن حقوق و دستمزد کارکنان، بارها با تندی آنان را مورد حجمه قرار داده و با دعوت آنها به کار فیسبیل الله، آنها را برای ابراز گلهمندی بخاطر پایین بودن دستمزدها زیر سوال برده، این درحالیست که کارکنان بهزیستی به فعالیت خود در این سازمان به چشم شغل و ممر درآمد نگاه میکنند و طبیعتاً مخارج زندگی و اجاره خانه با نیت فیسبیل الله قانع نمیشوند.
کارکنان بهزیستی در پی شغل دوم
پایین بودن حقوق کارکنان بهزیستی، بیتوجهی نهادهای فرادستی به اصلاح آن و خنثی بودن مدیران فعلی در پیگیری و چانهزنی این مهم، باعث بروز پدیده دردناکی در بدنه سازمان بهزیستی شده است.
گفتگو با تعدادی از مددکاران، کارکنان و کارشناسان بهزیستی در شهرستانهای مختلف کشور حاکی از این است که تعداد زیادی از کارکنان بهزیستی به جای متمرکز شدن روی کار تخصصی خود، روی ایجاد راههای درآمدی بیشتر و چه بسا دست و پا کردن شغل دوم تمرکز کردهاند. با تنگتر شدن عرصه اقتصادی، نیازهای مالی کارکنان بهزیستی هم با توجه به پایین بودن سطح حقوق آنها، افزایش بیشتری داشته و نمیتوان به آنها در یافتن شغل دوم و تقسیم تمرکزشان بین شغل اول و دومشان خرده گرفت اما همانقدر که این طیف حق دارند از راههای مختلف در پی تأمین معاش باشند باید پذیرفت که همانقدر هم از سطح کیفیت خدمتدهی آنها به جامعه هدف کاسته میشود. آن هم جامعه هدفی که گاه حتی درگیر تأمین یک وعده غذایی خود است.
نگاه حاکم بر بهزیستی
دیدگاه حاکم بر بهزیستی دیدگاه بیمارگونه و فاقد نگاه تخصصی به فعالیت بهزیستی است، بهزیستی را با آسایشگاه یا خیریه اشتباه گرفته، به گمان خود در حال پیشگیری از تحمیل هزینه به دولت است و به جای آنکه بهزیستی را پیشقراول پیشگیری از آسیبهای اجتماعی بداند، با عدم انعکاس مشکلات کارکنان این سازمان به مراجع بالا شرایطی را فراهم آورده که تنها سد نیمه جان ایستاده در مقابل آسیبهای اجتماعی هم بشکند و سیل انواع آسیبها جامعه را در برگیرد.
در حالیکه آسیب این بیتوجهی و مخفی کردن مشکلات درون خانوادگی، نه تنها کاهش هزینههای دولت و کار کردن به نفع دولت نیست بلکه برای دولت به مراتب هزینهبردارتر است و چه بسا به جر هزینه ریالی، هزینههای حیثیتی نیز به بار میآورد.
درواقع یکی از دلایل پایین بودن سطح حقوق کارکنان سازمان بهزیستی بیش از آنکه ناشی از تصمیم دولت باشد نتیجه کوتاهی و کمتوجهی مدیریت فعلی خود سازمان بهزیستی و عدم مطالبهگری است.
بهزیستی بنگاه خیریهای نیست بلکه یک دستگاه دولتی است که باید خدمات را در عالیترین سطح ممکن ارائه دهد و در مقابل حق دارد از بهترین حمایتها بهرهمند شود.
۴۷۴۷