مهسا بهادری: از ابتدای سال ۱۳۹۹ که سینما بخاطر کرونا ماهها تعطیل شد، اقتصاد سینما با مشکل جدی مواجه شد، تعطیلی سینماها و ماندن فیلمها پشت صف اکران، اثر مخربی روی چرخه اکران گذاشت، در همین اثنا مدیران سینمایی تغییر کردند و کرونا هم همچنان ادامه داشت سینماها ۶۰ روز باز بودند و ۷۰ روز تعطیل اما در این میان یعنی سال ۱۴۰۰ یک فیلم کمدی روی پرده سینما آمد به نام «دینامیت» که توانست فروش خوبی را برای گیشه رقم بزند.
این وضعیت ادامه پیدا کرد تا سال ۱۴۰۱، مدیران که برای وضعیت راکد گیشه مستاصل شده بودند و از طرفی هم میخواستند ممیزیها را جدیتر و سختگیرانهتر از گذشته روی فیلمها اعمال کنند، به اکران فیلمهای کمدی تن دادند، فیلمهایی که اتفاقا مخاطبان زیادی را به سینما میآوردند، گیشه خوبی داشتند و موجبات تفریح را هم فراهم میکردند اما به لحاظ فرهنگی و افزایش جهانبینی آوردهای برای مخاطبان نداشتند، حتی بعضا منتقدان از این فیلمها با عنوان «گیشهای»، «فیلم زرد» و «فیلم مبتذل» یاد میکردند.
نا آرامیهای ۱۴۰۱ دوباره اوضاع سینما را به هم زد، شرایط را پیچیدهتر کرد و باز هم این نوع از فیلمها سینما را نجات نه! بلکه فقط سرپا نگه داشت.
این وضعیت هر روز پر رنگتر شد، سینمایی که هر ماه یک فیلم کمدی در آن اکران شد، هر روز سانس فیلمهای درام کمتر شد و کمدیها جایشان را گرفت تا جایی که دیگر حتی صدای فیلمسازها هم بلند شد و رییس سازمان سینمایی سابق هم نتوانست کاری از پیش ببرد و وضعیت را بدتر از قبل به رائد فریدزاده، رییس سازمان سینمایی فعلی تحویل داد.
اما پرسش اصلی حال حاضر این است، رییس سازمان سینمایی که چند روزی است بر مسند قدرت نشسته برای این سینمای آسیب دیده و در آستانه نابودی چه باید بکند؟
برای پاسخ به این پرسش سراغ عباس رافعی، فلیمنامهنویس رفتیم که در ادامه میخوانید.
وضعیت سینما بعد از کرونا به شکل پیچیدهای رقم خورد. اکنون بزرگترین معضلی که گریبان این هنر را گرفته چیست؟
در پنج سال گذشته وضعیت بغرنجی در سینمای ایران رخ داده و مشکل این است که سینماهای ایران فقط یک نوع فیلم برای ارائه دارند و آن فیلمهای کمدی است سالها قبل؛ یعنی دو یا سه دهه قبل در شورای پروانه ساخت، یک تقسیمبندی وجود داشت که در سال تعداد فیلمهای کمدی، خانوادگی، کودک، دفاع مقدس و… کاملا بر اساس یک تقسیمبندی اکران میشد؛ اما اکنون اینگونه نیست و دلیلش این است وقتی که سیاستگذاری نباشد، وضع به جایی میرسد که فقط یک ژانر در سینما حضو داشته باشد و این تک ژانری شدن ذائقه و سلیقه مخاطب را تغییر داده و سطحی کرده است.
پس اکنون وظیفه مدیران سازمان سینمایی این است که توازن را در اکران ایجاد کند؟
بله، اکنون یکی از وظایف شورای سیاستگذاری سازمان سینمایی این است که وارد جزییات شوند برنامه ریزی کند چون اگر رییس سازمان سینمایی این وضعیت را به حال خودش رها کند، وضعیت از این بدتر خواهد شد. پول در سینمای ایران سبب شده که وضعیت سینما به اینجا برسد که همه از اوضاع ناراضی باشند. این رانتهای موجود در سینما سبب شده که سینما به این وضعیت بیفتد و همه از این فیلمها ناراحت باشند و وضعیت تبدیل شده به فیلم فارسیهای قبل از انقلاب با این تفاوت که قبل از انقلاب در کابارهها مردان دست می زدند و زنان میرقصیدند اکنون برعکس شده است، زنان دست میزنند و مردان میرقصند، این وضعیت باعث میشود که همه گمان کنند جامعه ما بدین شکل است درصورتی که این سینما اصلا آینه شفافی در مقابل سینمای ایران نیست و جامعه ایران خودش را در این فیلمها نمیبیند.
شما به این نکته اشاره کردید که سینما تک ژانری شده و مخاطبان از رانتهای موجود ناراحت هستند، اما فروش هزار میلیارد تومانی سینما از ابتدای امسال بیانگر این ماجرا نیست، اگر این فیلمها آینه تمام نمای جامعه نیست، پس چرا مخاطبانن به تماشای آن مینشینند؟
وقتی شما یک فیلم کمدی را در ۶۰۰ سالن سینما نمایش میدهید و یک فیلم درام را در ۶۰ سالن نمایش میدهید، تکلیف مشخص است یعنی شما یک کالا را در معرض دید گذاشتید و دیگری را در پستو پنهان کردید و مخاطب باید دنبال آن بگردد. ما قرار نبود کمیت را فدای کیفیت کنیم. اگر همین الان فیلم «شعله» را اکران کنید خیلی بیشتر از این فیلمهای فعلی میفروشد، پس مهم این نیست که مردم تماشا میکنند پس خوب است. این بلا در سال ۱۳۵۵و ۱۳۵۶ همین بلا سر سینمای ایران آمد که فیلمهای کمدی و هنجارشکن ایتالیایی را با قیمت ارزان وارد کردند، عنوان این فیلمهای لاندابوزانکا بود و سینماها در تسخیر این فیلمها درآمد و سینمای بیجان آن زمان بیجانتر شد. الان هم وضعیت همین است با این تفاوت که خودمان این فیلمها را میسازیم و بعد افتخار میکنیم که سینمای ایران ۱۰۰۰ میلیارد تومان فروخته است و کمیت را فدای کیفیت کردیم. هنر فقط برای سرگرمی نیست، قرار است نحوه نگرش تماشاچیها نسبت به دنیای پیرامونشان را تغییر دهد.
الان بلایی که سر سینمای ایران آمده این است که مردم به سینما میروند تا ۲ ساعت بخندند و بعد یک بازیگر میگوید برای خنداندن مخاطب حاضرم شلوارم را هم در بیاورم.
نقش سیاستگذاران در ایجاد این وضعیت چیست؟
من فکر میکنم که سیاستگذاران به سینمای ایران خیانت کردند که با صدور پروانه ساخت برای این فیلمهای کمدی باعث شدند این نوع از نگرش ترویج پیدا کند. من نمیگویم این سینما نباشد اما باید تعادل برقرار شود یعنی به ازای هر فیلم کمدی فیلمهای دیگر هم داشته باشیم که وقتی خانواده میخواهد انتخاب کند مجبور نباشد این فیلمها را تماشا کند که پر از دیالوگهای سخیف است.
وظیفه رییس سازمان سینمایی در این اثنا چیست؟
رییس سازمان سینمایی در وهله اول باید در کیفیت فیلمها و نوع ژانرها تعادل برقرار کند و دوم عدالت را به صف اکران اضافه کند. الان که نگاه میکنیم هیچ عدالتی برای تهیهکنندگان، کارگردانان، نویسندگان و بازیگران وجود ندارد چون متاسفانه سینمای ما تبدیل به سینمای سرمایه سالاری شده است.
همین موضوع سبب شده نه تنها فقط کسانی که سرمایه دارند وارد سینما میشوند بلکه در مجموعه ارشاد و فارابی اوضاع به گونهای رقم خورده که بودجهها صرف فیلمهایی شده که تماشاچی اصلا آنها را تماشا نمیکند.
نکته این است که این سیاست شکست خورده نباید توسط مدیران جدید ادامه پیدا کند. یعنی ما از رییس سازمان سینمایی انتظار داریم که مسیر شکست خورده قبل را ادامه ندهد و کیفیت را فدای کمیت نکند و انتظار داریم که مراجع مدیران سابق سینمایی را بازخواست و محاکمه کنند که چرا فرهنگ جامعه را به قهقرا بردند. اگر یک سارق از طلا فروشی سرقت کند و یک نفر ضرر برساند با این حال آن سارق محاکمه میشود ولی چگونه است کسانی که فرهنگ یک مملکت را سرقت کردند محاکمه نمیشوند؟ در حالی که جرمش ۱۰۰ برابر کسانی است که یک سرقت انجام داده و به عقیده من مدیران سابق سارقان فرهنگ بیبدیل ایرانی هستند که در ظاهر دم از حافظ و سعدی و مولانا میزدند اما هیچ کدام از منش آنها در سینمای ایران دیده نمیشود.
۲۴۵۲۴۵