آرمان زارعی: قصه پرغصه ناترازی انرژی در ایران با وجود منابع عظیم نفت و گاز ماجرای تازهای نیست، مدتهاست از مردم عادی گرفته تا صاحبان کسبوکار و صنایع تولیدی با مشکل قطع برق، گاز و سایر حاملهای انرژی دستوپنجه نرم میکنند؛ آن طور که شواهد نشان میدهد زمستان امسال نسبت به سالهای گذشته دشوارتر خواهد بود. این ادعا را میتوان از سخنان مقامات دولتی درباره بحران ناترازیها دریافت.
بحران ناترازی برق و قطع برق در صنایع، یک چالش جدی است که میتواند پیامدهای اقتصادی و اجتماعی قابلتوجهی به همراه داشته باشد.ناترازی برق به معنای عدم هماهنگی بین تولید و مصرف انرژی الکتریکی است که ممکن است به دلایل مختلفی از جمله افزایش مصرف،کاهش تولید، مشکلات زیرساختی و مدیریت ناکارآمد اتفاق بیفتند.
در این زمینه، علیاصغر آهنیها، نماینده کارفرمایان در شورایعالی، بهتازگی اعلام کرده است که ۵۰ درصد از ظرفیت شهرکهای صنعتی به دلیل قطع برق متوقف شده است.
اکنون این سؤال مطرح میشود که دولتی که با «اسب زین شده» وارد میدان شده، چرا پس از چند ماه با این چالش جدی مواجه شده است؟ این ناترازیها چه میزان خسارت به صنایع تولیدی وارد کرده و بهطورکلی بهترین راهکار و روش جایگزین برای حل مشکل ناترازی برق در صنایع چیست؟
در همین رابطه؛ علیرضا کلاهی صمدی، رئیس کمیسیون صنعت اتاق ایران، در گفتوگویی اختصاصی با مناطقآزاد بیان کرد: «در برخی از شرکتهای صنعتی، قطعی برق تا ۵۰ درصد مشاهده میشود، اما این وضعیت در سراسر کشور یکسان نیست.» او بر این باور است که شرایط کنونی ناشی از کمبود سرمایهگذاری در زیرساختها، بهویژه در حوزه انرژی، و نتیجه ۲۰ تا ۳۰ سال مدیریت نادرست است. او افزود: «آقای پزشکیان واقعاً با یک وضعیت بحرانی مواجه هستند و هیچ نشانهای وجود ندارد که نشان دهد دولت فعلی در شرایط مطلوبی قرار دارد.» به اعتقاد او، در دوران دولت احمدینژاد بیشترین آسیب به صنایع وارد شده و با این شرایط، دستیابی به رشد ۸ درصدی را دشوار میداند.
در ادامه مشروح گفتگوی علیرضا کلاهی صمدی، رئیس کمیسیون صنعت اتاق ایران با مناطقآزاد را بخوانید؛
*آقای کلاهی! روز شنبه، رسانهها به نقل از علیاصغر آهنیها، نماینده کارفرمایان در شورایعالی کار، اعلام کردند که ۵۰ درصد از ظرفیت شهرکهای صنعتی به دلیل قطع برق متوقف شده است. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا این موضوع صحت دارد؟
عدد دقیقی نمیتوان ارائه داد، اما وضعیت در شهرکهای صنعتی مختلف،متفاوت است. در مکانهایی که واحدها دارای فیدر اختصاصی یا تفکیک شده هستند، توزیع نیرو بهتر بوده و… با شرکتها توافقاتی صورتگرفته است. یکی از چالشهایی که داریم این است که صنایع مختلف نیازهای متفاوتی دارند. بهعنوانمثال، برخی از صنایع ترجیح میدهند که در طول روز هیچ برقی نداشته باشند، اما بتوانند هر روز به محل کار خود بیایند. درحالیکه برخی دیگر ترجیح میدهند که قطعی برق در یک یا دو روز خاص متمرکز شود و در ۵ یا ۶ روز دیگر به فعالیتهای خود ادامه دهند.
مدل کاری و فرایندها و تجهیزات آنها بهگونهای است که هر بار خاموش و روشنشدن، هزینههای بالایی را به واحد تولیدی تحمیل میکند. من در اینجا بیشتر در مورد صنایع کوچک و متوسط مستقر در واحدهای صنعتی کوچک صحبت میکنم؛ اما صنایع بزرگ مانند فلزی و ذوب شرایط متفاوتی دارند و ممکن است قطعی برق بیشتری را تجربه کنند. اطلاعات دقیقی از صنایع بزرگ ندارم، زیرا حوزه تخصص ما بیشتر بر روی شرکتهای کوچک و متوسط بخش خصوصی متمرکز است. اما واقعیت این است که در برخی از شرکتهای صنعتی، تا ۵۰ درصد قطعی برق وجود دارد؛ اما این موضوع در سراسر کشور نیست.
*به نظر شما، خسارتی که به صنایع تولیدی به دلیل قطع برق وارد شده، چقدر است؟ ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
ما اعدادی داریم که در گزارشمان ارائه شده است؛ البته این اعداد مانند سایر آمارهای کشور نیاز به بازنگری دارند و دقت بالایی ندارند. مثلاً در مورد اینکه آیا تغییر ساعت تابستان به نفع ماست یا خیر و هزینههای مربوط به این تغییر یا عدم آن، هیچگاه به یک جمعبندی قطعی نرسیدهایم. همچنین، در مورد هزینههای تعطیلی ساختار اقتصادی شفافی نداریم، بنابراین برآورد هزینهها نیز دقیق نیست. اجازه دهید در رابطه با اعداد دقیقتر، روز سهشنبه این هفته جلسهای دیگر داریم تا گزارشمان را دوباره مرور کنیم و به عدد دقیقتری برسیم. اما بهطورکلی، برآورد محافظهکارانه ما حدود ۲۵۰ همت است و میتوانیم تا ۵ همت نیز در نظر بگیریم، یعنی واقعاً در یک دامنه گستردهای قرار داریم و عدد دقیقی در دسترس نیست.
*آیا در حال حاضر روش جایگزینی برای تأمین برق صنایع وجود دارد؟
وجود ندارد. مشکل ما همین ناترازی انرژی است که به یک معادله چندمجهولی تبدیل شده و این واقعاً بدبختی ماست. اگر وضعیت تأمین سوخت شفاف بود و میدانستیم که برق یا گازوئیل حداقل ۹۰ درصد اوقات در دسترس خواهد بود، میتوانستیم برنامهریزی مناسبی برای تأمین برق خود انجام دهیم. بحث نیروگاههای تولید پراکنده که چند سال پیش مطرح شد، اگر بهدرستی طراحی و اجرا شود، میتواند مزایای زیادی داشته باشد. بهویژه اینکه میتوان از حرارت اضافی آن برای گرمایش و سرمایش استفاده کرد و همچنین تلفات شبکه را ندارد. این امر میتواند به افزایش بازده انرژی کمک کند و بار را بر روی شبکه کاهش دهد. در حال حاضر یکی از محدودیتهای وزارت نیرو، ظرفیت محدود شبکه در بسیاری از مناطق است. این دو مزیت یعنی بازده بالاتر و عدم بارگذاری بر روی شبکه، به دلیل مصرف محلی انرژی، بسیار حائز اهمیت است.
اما واقعاً به دلیل عدم وضوح در تأمین سوخت، برخی از واحدها در حال سرمایهگذاری در تولید برق خود هستند. بااینحال، واقعیت این است که باتوجهبه ابهام در آینده تأمین سوخت و عدم وجود چشمانداز روشنی از حاملهای انرژی در کوتاهمدت (زیر ۵ سال)، ممکن است این اقدام چندان اصولی و منطقی نباشد.
* بهترین راهکار برای حل مشکل ناترازی برق در صنایع چیست و کشورهای دیگر چه اقداماتی انجام دادهاند که توانستهاند از این بحران عبور کنند؟
ببینید کشورهای دیگر به مدت ۲۰ سال از سرمایهگذاری غافل نبودهاند. در شرایطی که ناترازی وجود دارد، دو گزینه پیش رو داریم: افزایش عرضه و کاهش تقاضا. افزایش عرضه به معنای سرمایهگذاری در تولید برق و زیرساختهای انتقال و توزیع است که در گذشته نادیده گرفته شدهاند.
برآوردها نشان میدهد که برای بهبود ساختار تولید و شبکه برق کشور، به حدود ۳۰ میلیارد دلار نیاز داریم، به شرطی که تأمین سوخت مشکلی ایجاد نکند که خود یک چالش دیگر است. اگر بخواهیم به آینده ۲۰ساله نگاه کنیم، این رقم میتواند به ۵۰ میلیارد دلار و بیشتر برسد و ما در حال حاضر این منابع را نداریم.
در نهایت، اگر تمام این منابع را در اختیار داشته باشیم و سرمایهگذاریهای لازم نیز صورت گیرد، این نیروگاه با چه نوع سوختی فعالیت خواهد کرد؟ از سوی دیگر، انرژی خورشیدی که در حال حاضر بسیار موردتوجه قرار گرفته به دلیل عدم نیاز به سوخت، تنها گزینه کوتاهمدت ما محسوب میشود. اما باید توجه داشت که انرژی خورشیدی نمیتواند به طور کامل پاسخگوی نیازها باشد، زیرا این نوع انرژی نمیتواند برق دائمی تولید کند. انرژی خورشیدی میتواند در ساعات اوج مصرف، بهویژه در تابستان که نیاز به سرمایش در بالاترین حد خود است، نیاز کشور را تأمین کند؛ چرا که الگوی تولید برق خورشیدی با الگوی نیازهای برودتی همخوانی دارد.
در بخش تقاضا نیز ما اشتباهات بلندمدتی مرتکب شدهایم، بهطوری که توسعه صنایع انرژی برق بهصورت نامتوازن و غیر پایدار انجام شده است. این توسعه بیشتر در صنایعی صورتگرفته که ارزشافزوده پایینی دارند، مانند پتروشیمی، تولید متانول و فلزات، بهویژه تولید آهن اسفنجی. درحالیکه نیمی از ظرفیت تولید فولاد ما به دلیل مشکلات انرژی خالی مانده، همچنان مجوزهای جدیدی صادر میشود. این در حالی است که وزارت صمت با این موضوع مخالف است، اما برخی افراد با لابیگری از منابع مختلف مجوزهایی دریافت میکنند. این وضعیت به دلیل ساختار نامتوازن اقتصادی ماست که سودهای خاصی را در برخی رشتهها ایجاد کرده، بدون توجه به ارزشافزوده واقعی آنها. در نهایت، دخالتهای ما در قیمتگذاری و عدم تعادل در معادلات اقتصادی، به این نتایج منجر شده است.
بهطورکلی، در بخش تقاضا میتوانیم اقداماتی دیگر نیز انجام دهیم، از جمله احیای ماده ۱۲ قانون رفع موانع تولید. حال این سؤال مطرح میشود که چرا این موضوع نادیده گرفته شده است. چرا دستگاههای دولتی که مسئول این امر بودند، بهگونهای عمل کردند که عملاً اجرایی نشود. همچنین، اکنون تکنولوژی وجود دارد که به ما این امکان را میدهد که حداقل در صنایع خود، کمی برتری داشته باشیم. درهرصورت، نتیجه ساختار این استراتژی نادرست ما در توسعه صنعتی این است که ما بالاترین شدت مصرف انرژی را در میان کشورهای جهان داریم. بهعبارتدیگر، میزان تولید ناخالص داخلی که در مقابل یک واحد انرژی تولید میشود، در پایینترین سطح جهانی قرار دارد. این موضوع یک معادله چندوجهی است و نتیجه ۲۰ تا ۳۰ سال مدیریت نادرست است.
*زمانی که دولت چهاردهم به سکانداری پاستور رسید، برخی از حامیان دولت سیزدهم ادعا کردند که آقای پزشکیان «اسب زین شده» تحویل گرفته است. اما پس از گذشت چند ماه، مشکلات ناترازی به حدی افزایش یافت که کشور با تعطیلیهای گستردهای در بحث برق روبرو شد و حتی رئیسجمهور و بسیاری از اعضای دولت از مردم خواستند تا در مصرف انرژی صرفهجویی کنند. اگر دولت چهارم «اسب زین شدهای» تحویل گرفته، پس چه عاملی باعث بروز این وضعیت شد؟
آقای پزشکیان واقعاً یک خرابه تحویل گرفت. ابتدا باید گفت که پنجره سرمایهگذاریهای زیرساختی حتی یک دوره سهساله هم نیست که بتوان تمام مشکلات را به دولت سیزدهم نسبت داد. دولت قبلی بهنوعی در مدیریت مشکلات کوتاهی کرد و بهجای حل ریشهای مسائل، آنها را نادیده گرفت و بهنوعی زیر فرش جارو کرد. نتیجه این رویکرد مانند فردی است که بهجای درمان درد مفصلش، فقط مسکن مصرف میکند تا بتواند راه برود و در نهایت، مفصلش دچار آسیب میشود.
عدم سرمایهگذاری در زیرساختهای نفت، گاز و برق به دهه ۸۰ برمیگردد، زمانی که منابع مالی در دسترس بود، اما به دلایل مختلف این سرمایهگذاریها انجام نشد. دولتهای بعدی نیز یا تمایلی بهمواجهه با این موضوع نداشتند یا نتوانستند برای آن چارهای بیندیشند.
دولت فعلی از جهات مختلف با چالشهای جدی روبرو است؛ از وضعیت زیرساختها که همه ما آن را حس میکنیم، تا توان تأمین مالی در بازار سرمایه، وضعیت بانکها و صندوقهای بازنشستگی. بهطورکلی، هیچ نشانهای وجود ندارد که نشان دهد دولت فعلی در شرایط مطلوبی سرکار آمده است.
*در کدام دولت بیشترین آسیب به صنایع وارد گردید؟
به عقیده من، مشکلات اصلی کشور از دوران دولت آقای احمدینژاد آغاز شد. بهطورکلی، پدیدهای به نام بیماری هلندی و تخریب توان صنعتی کشور، وابستگی بیش از حد به واردات و بهنوعی دلاریزهشدن اقتصاد، به عدم سرمایهگذاری در زیرساختهای کشور منجر شد. این در حالی است که علیرغم ۸۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری، تمامی این مسائل به دوران دولت آقای احمدینژاد مربوط میشود.
*یکی از وعدههای انتخاباتی دولت چهاردهم، دستیابی به رشد اقتصادی ۸ درصدی بود. آیا با شرایط کنونی، تحقق این هدف ممکن است؟
این امر غیرممکن است. بهطورکلی، زیرساختها، بهویژه زیرساختهای انرژی، یکی از پیشنیازهای اساسی برای رشد اقتصادی به شمار میروند. در دوران پسابرجام، ما بهعنوان نمایندگان ایران برای جذب سرمایهگذاری خارجی، به یکی از نکات کلیدی که اشاره میکردیم، وجود زیرساختهای مناسب، بهویژه در حوزه انرژی، بود. اما امروز این زیرساختها وجود ندارند و به یک مانع برای رشد اقتصادی تبدیل شدهاند. حتی اگر مشکلات زیرساختی هم وجود نداشت، به نظر من بدون سرمایهگذاری گسترده خارجی، دستیابی به چنین اعدادی غیرممکن است.
۲۲۳۲۲۴