
سعید آقایی – سپهر ستاری؛ عکاسی بیشتر از اینکه هنر باشد، یک عشق است. عشقی که سبب می شود یک عاشق در سخت ترین شرایط و بیشترین چالش ها باز هم پا پس نکشد و ادامه بدهد. عکاسان راویان بی صدایی هستند که همه چیز را در معرض دید همه قرار می دهند اما خود دیده نمی شوند. در ایران اما حکایت مثل همه پدیده های دیگر متفاوت از همه جای دنیاست. زنان و دخترانی که عاشقند اما به جرم زن بودن و دختر بودن تابلوی ورود ممنوع پیش روی آنها قرار داده می شود. آنها که عاشقند اما برای رسیدن به عشق مرارت ها و خون دل ها خورده اند تا به بدیهی ترین و کمترین حقوق خود دست پیدا کنند. آنها که رنجنامه زندگی حرفه ای شان در عکاسی مثنوی ۷۰ من است و دل هر شونده ای را به درد می آورد. به همین بهانه در یک میزگرد دوستانه میزبان ۵ نفر از دختران عکاسی بودیم که در سالیان اخیر پرچم عکاسی از ورزش به ویژه ورزش زنان بالا نگه داشته اند و کوشیده اند تا در این مسیر سنگلاخی و صعب العبور و پر از پیچ و خم طی طریق کنند. پرتو جغتایی، فروغ طاهرخانی، ندا صفری، نگین همت زاده و محدثه صالحی در یک میزگرد دوستانه از رنج ها و مرارت ها و سختی ها گفتند.
چطور شد که عکاس ورزشی شدید؟
پرتو جغتایی: من در حوزه ورزش زنان قلم میزدم. دهه ۹۰ در روزنامه البرز یک صفحه مخصوص ورزش زنان داشتیم. همیشه ایونتهای زنان برگزار میشد ولی در آن دوره به این شکل بود که مثلاً رشته بسکتبال هنوز با حجاب اسلامی ورزش نمیکردند یعنی پشت درهای بسته اتفاق میافتاد و ما فقط اخبار آن را منتشر میکردیم یا مسابقات واترپلو زنان برگزار میشد یا مثلا فوتبال زنان داشت تازه اوج میگرفت. ما هر شب ما برای صفحه بندی روزنامه مشکل عکس داشتیم و هیچ عکسی از حوزه ورزش زنان وجود نداشت. در آن مقطع من خبرنگار تخصصی والیبال بودم و با عکاسهای والیبال رفاقت داشتم و پس از پیگیری متوجه شدم که می شود از رشته والیبال زنان عکاسی کرد ولی محدود و با رعایت یکسری از موازین. آن اوایل من کاملاً خاطرم هست وقتی یک مسابقاتی را عکاسی میکردم روابط عمومی فدراسیون یا مسئول فرهنگی یا هر کسی کامل کارت حافظه من را بررسی میکردند هر عکسی را که خودشان صلاح میدیدند، به من می دادند. من شخصاً با انگیزه ورزش زنان عکاس شدم و اینکه میدیدم بازخوردها چقدر خوب است و ورزشکاران زن چقدر از اینکه عکاس و عکس هایشان را در رسانه ها می بینند، خوشحالند و استقبال میکنند. فکر میکردم که دیده نشدن واقعا حلقه مفقوده ورزش زنان است و این دیده نشدن به هزاران مشکل منجر میشد؛ اینکه اسپانسری جذب نمیشد و یا باشگاههای بزرگ تیمداری نمیکردند. عکاسی از ورزش زنان و دیده شدن خیلی شرایط را عوض کرد. یک موجی راه انداخت و موجب شد که باشگاهها تصمیم بگیرند که در بخش زنان تیمداری کنند. محدودیتهایی همیشه بوده و هنوزم هست ولی من فکر میکنم اینکه ما توی این مسیری که داریم کوتاه نیاییم مهمترین اتفاق است.
ندا صفری: تازه اینستاگرام و سوشال مدیا یک مقداری باب شده بود اما من نمیدیدم که هیچ باشگاهی در سوشال مدیا اکانت داشته باشد یا فعالیت ویژهای داشته باشد. من در باشگاه مهرام کار می کردم و ما آنجا یک تیم تقریبا رسانهای بودیم، گرافیست داشتیم، خبرنگار داشتیم و من هم مسئول سایت بودم. حتی اکانت هم داشتیم اما خب خیلی پیگیری کردیم تا اینکه بتوانیم در مسابقات مهرام فیلمبردار اعزام کنیم، ویدیو بسازیم و از همانجا داستان شکل گرفت و من در ابتدا با مهرام عکاسی را شروع کردم.
نگین همت زاده: من خیلی تخصصی کار ورزشی نمیکردم بین تهران و اصفهان در رفتوآمد بودم. در حقیقت در اصفهان خیلی قضیه محدودتر بود و بیشتر عکاسی در حوزه زنان سهم عکاسان قدیمی بود. من خیلی دوست داشتم این فضا را تجربه کنم و با ورزشکاران زن صحبت کنم. از همین رو به دبیر وقت ایسنا گفتم و اولین آفیش عکاسی من همان تایم بود و خیلی هم سخت بود ولی از آنجا بود که واقعا علاقمند شدم.
فروغ طاهرخانی: دلیل اصلی اینکه من وارد فضای عکاسی ورزش زنان شدم، عدم دیده شدن زیاد بازیکنان خوب زن بود. واقعیت این است که من وارد رسانه ها شدم که از این طریق زنان ورزشکار را معرفی کنم. ما در ورزش زنان پخش تلویزیونی نداریم، عکس نداریم و توجه نداریم. هدفم من این بود که همه رشته های ورزشی زنان را پوشش بدهم و آنهایی که ستاره و برتر هستند را مردم در عکس ببینند و حداقل عکس خوب داشته باشند. در ایران همه علی دایی را میشناسند، همه بیرانوند را میشناسند اما زهرا قنبری که واقعا اسطوره فوتبال زنان است را خیلی معدود افراد می شناسند. چون ما هیچ چیز از ورزش زنان نداریم.
محدثه صالحی: من سال ۹۵ هنرستان درس میخواندم. در رشته عکاسی یک کارآموزی باید میگذراندیم. به من پیشنهاد شد که در اداره ورزش اصفهان دوره کارآموزی ام را بگذرانم. در روابط عمومی اداره کل بودم که مسئول روابط عمومی گفت که یک مسابقه شهرآورد فوتبال زنان بین آینده سازان و ذوب آهن در ورزشگاه فولادشهر هست و دوست داری برای عکاسی بروی؟ من هم استقبال کردم و کاورش را دریافت کردم و رفتم ورزشگاه فولادشهر. از آن سال شروع کردم و بیشتر رشتههای توپی را عکاسی کردم.
تفاوت عکاسی خبری و ورزشی
نگین همت زاده: من از آن زمان عکاسی خبری را انتخاب کردم که ساختمان پلاسکو ریخته بود و دیدم مادرم در خانه گریه می کند. وقتی عکاس های خبری را در آن حادثه دیدم به مادرم گفتم می خواهم خبرنگار شوم. خانواده من مخالفت کردند و پنهانی تغییر رشته دادم. با گریه خواستم برایم دوربین بخرند و پدرم اول مقاومت کرد و در نهایت تسلیم شد. آن چیزی که همیشه برام جذاب بود، عکاسی بحران بود. چون عکاس با دوربینش در بحران و درد حقیقتی را ثبت میکند که در تاریخ می ماند. حقیقتی که بعدها به آن استناد می شود. ولی چیزی که به من انرژی می دهد همیشه عکاسی ورزشی بوده؛ یعنی تا جایی که بتوانم عکاسی ورزشی زنان انجام می دهم چون به من انرژی می دهد. حس و حال و شوقی که بین دختران هست رنگش و روحش عین خود زندگیست.
سختی های عکاسی زنان
پرتو جغتایی: اتفاقاتی که برای من در این مسیر رخ داده، خیلی زیاد بوده و اگر بگویم مثنوی ۷۰ من می شود. واقعا روزهایی بوده که به خاطر زن بودن با من در ورزشگاه رفتاری میشد که تصمیم می گرفتم برای همیشه عکاسی را کنار بگذارم اما یک چیزی همیشه این انگیزه را به من می داد که برگردم و بجنگم و ثابت کنم در هیچ فعلی بخش مردانه و زنانه نداریم. من یادم هست زمانی که لیگ جهانی والیبال را عکاسی می کردم و ایران میزبان بود. بازی با آمریکا و لهستان در تهران برگزار میشد. عکاسهای مرد و خبرنگاران مرد قبل از بازی خیلی راحت وارد ورزشگاه میشدند، تجهیزات شان را آماده میکردند و من تازه تا پایان ست اول هنوز بیرون ورزشگاه درگیر بودم که ارگانهای مختلف و آدمهای مختلف تایید کنند و انگار که یک مسیر طولانی را باید پله پله میگذراندم تا توضیح بدم. حتی یادم هست که یک بار گفتند که مثلاً شما اجازه دارید در فلان جایگاهها عکاسی کنید حتی روی آیدی کارتم نوشته شده بود که جایگاه A و B اجازه عکاسی دارید. من جایی نشستم که مثلاً ۱۰ دقیقه قبل از من یک عکاس مرد نشسته بود و وقتی نشستم، لیزر توی چشم انداختند. علیرضا زینالی یکی از عکاسان یک عکسی از من گرفت دقیقاً در لحظهای که لیزر توی چشم من بود بعد نیروی حراست آمد و گفت اینجا فقط عکاس مرد می تواند بشیند.
فروغ طاهرخانی: معضلاتی که الان ما داریم فقط مختص ورزش زنان نیست یعنی همین الان با همه پیشرفتی که در این حوزه داشتیم در بعضی از جاها هنوز محدودیت است. به عنوان مثال به من در نهادی می گویند چرا از چای خوردن آقای رئیس عکس گرفتی؟ بده من پاک کنم! از آن طرف نگیر این کار را نکن، حراست همیشه بالای سر من هست. اصلاً به نظرم رک بگویم عکاس خبری در ایران مرده. ما یک سری روابط عمومی هستیم که عکس منتشر می کنیم. در این مملکت من عکاس خبری جرات ندارم بروم عکاسی کنم. چون اجازه نمی دهند. اینهمه اتفاق رخ داده اما یک عکس درست و حرفه ای از آن نداریم و همه با گوشی توسط مردم گرفته شده. حتی در حوزه ورزش همین الان که ما برای عکاسی وارد ورزشگاه ها می شویم، مشکل داریم. در یکی از شهرستان ها برای عکاسی از لیگ رفته بودم و سرتاپا مشکی با کلاه و فقط ۲ تا چشم هایم بیرون بود. اما برخورد بدی با من شد و من را با تاخیر راه دادند.
محدثه صالحی: چند مسابقات وزنهبرداری زنان انتخابی تیم ملی در ورزشگاه ۱۷ شهریور اصفهان برگزار میشد. من چند تا عکس از روبرو گرفتم. چند تا عکس از کنار گرفتم. بعد یکی از دوستانی که جزو دوستان خانوادگی ما بود، به من گفت می توانم عکسها را ببینم و من به خاطر آشنایی و رابطه خانوادگی به او دادم. نکته عجیب اینکه وی یکسری عکسهایی که از نیم رخ دخترها گرفته بودم را پاک کرد و گفت چون که نیم رخ گرفته شده و لباسهای چسبان است، اجازه نداری این عکسها را داشته باشی. حتی داخل حافظه دوربین و برای یادگاری! اینجا اصفهان است و به خاطر خودت و همجنسهایت اجازه بده که ما این عکسها را پاک کنیم و اصلا روی مموری یا هارد نداشته باشیم. واقعا من شوکه شده بودم!
ندا صفری: برای جام جهانی بسکتبال من از طرف روابط عمومی فدراسیون انتخاب شدم تا با تیم ملی اعزام شوم. ولی سه چهار روز مانده به اعزام اعلام کردند که حراست گفته امکان اعزام دختر با تیم مردان وجود ندارد. با این وجود من با توجه به ارتباط با فیبا آی دی گرفتم و با هزینه شخصی رفتم. آنجا اما اتفاقی افتاد که باعث بغض من شد. حامد حدادی از تیم ملی خداحافظی کرد و تنها عکاسی که از ایران آنجا بود من بودم ولی اجازه نداشتم که بروم جلو و عکاسی کنم چون عکاس فدراسیون نبودم. یعنی از مهمترین اتفاق بسکتبال ایران عکس واضح و نزدیک وجود ندارد.
حضور عکاسان مرد در مسابقات زنان
پرتو جغتایی: من فکر میکنم که برعکس این ماجرا هم باید هرچه زودتر حل شود. یعنی عکاسهای مرد هم اجازه داشته باشند که از مسابقات ورزش زنان عکاسی کنند. یکی از دلایلی که این اتفاق هنوز رخ نداده این است که خود عکاس ها خیلی پیگیرش نیستند. عکاسان زن برای ورود به ورزشگاه فوتبال خیلی پیگیری کردند و به نظرم این مساله باید در جهت عکس هم تکرار شود.
اتفاقی که در تمرین پرسپولیس وایرال شد
فروغ طاهرخانی: رفته بودم بازی پرسپولیس و خیبر که فقط من و یک نفر دیگر عکاس زن بودیم و بقیه مرد بودند. سروش رفیعی، هافبک پرسپولیس خیلی احترام گذاشت. افشین پیروانی سرپرست پرسپولیس هم جلوی همه عکاسان مرد به من خوشامد گفت و به همه گفت: «سلام حاج خانوم!» که یکی از دوستان عکاس فیلم گرفت و وایرال شد.
حرف آخر:
ندا: کاش فرهنگ سنتی و مردسالارانه در فضای کاری ما برداشته شود تا ما راحت تر کار کنیم.
فروغ: ما واقعا جاسوس موساد نیستیم. به ما مثل یک عکاس نگاه کنند.
نگین: عکاسی مقابله با مرگ است ما چیزی را ثبت می کنیم که هرگز دیگر تکرار نمی شود.
پرتو: کاش نهادهای نظارتی به کیفیت فنی کار ما و خروجی کار ما هم کنار بقیه آیتم ها توجه کنند.
محدثه: خواهش میکنم که مسیر هموار شود حتی برای نسلهای بعد از ما تا بتوانند ادامه بدهند و بهتر کار کنند.
۲۵۳ ۲۵۸