
زینبکاظمخواه: فریدون صدیقی در گفتوگو با مناطقآزاد، با انتقاد از فقدان مخاطبمحوری، تکصدایی شدن رسانه ملی، نبود خبرنگاری میدانی و مرجعیت از دست رفتهی رسانهها، درباره صدا و سیمایی سخن میگوید که دیگر نه اعتماد عمومی را دارد، نه سرعت و دقت در روایت واقعیت، و نه حتی جسارت شنیدن صدای مخالف در چارچوب منافع ملی. به اعتقاد او، رسانهای که مخاطب را نمیشناسد، طبیعتاً برنامهای هم برای او ندارد، و نتیجهی این بیگانگی، کوچ تدریجی افکار عمومی به سوی رسانههای بیگانهای است که هرچند با نیتهای سیاسی و غیردوستانه عمل میکنند، اما صدایی را بازتاب میدهند که مردم در رسانه رسمی خود گم کردهاند.
در این گفتوگو، صدیقی فقط از ضعف فنی یا محتوایی این رسانه گلایه نمیکند؛ او از بحران اعتماد، از نادیدهگرفتن عقل جمعی، و از ساختاری میگوید که «رسانه ملی» را به ابزاری برای حفظ یک نگاه خاص بدل کرده است، نه انعکاسدهندهی صدای ملی. از نگاه او، صداوسیما دیگر نه رسانهای ملی، که تنها پژواک یک جریان محدود فکری است؛ رسانهای که بهجای همراهی با مخاطب، از او فاصله گرفته و هر روز بیشتر به بیصدا شدن نزدیک میشود.
در پاسخ به این پرسش که در دوران بحران، روایت ملی و مؤثر چه ویژگیهایی باید داشته باشد و صداوسیما چقدر در جنگ ۱۲ روزه موفق به چنین روایتی شد، گفت: «صداوسیمای ما جناحی است و جناحی بوده است. این جناحی بودن باعث شد پارهای از اخبار نگاهی جناحی داشته باشد. این خود به خود اتفاق نیفتاده، بلکه سالهاست در این سازمان نهادینه شده است. صداوسیمای ما یک رسانه کنشمند نیست، معمولاً واکنشی است؛ یعنی اتفاقی میافتد و وقتی از طریق شبکههای مجازی یا شهروندخبرنگاران منتشر میشود، آنوقت وارد عمل شده و واکنش نشان میدهد.»
صدیقی ادامه داد: «وظیفهی رسانه واکنش آنی، کنشمند بودن، دقت و سرعت در عمل است. اما صداوسیمای ما هرگز اینطور نبوده و دهههاست این موضوعات مشمول حالش نمیشود و همچنان به همین رویکرد ادامه میدهد.»
به باور او صداوسیما در مورد جنگ ۱۲ روزه، پوشش خبری درستی ارائه نداد و ادامه میدهد: «اول به این دلیل که جامعه را به زعم خودش نگران و لرزان نکند و دوم اینکه با نشر خبر و تصاویر غیرمستقیم، به زعم خود، به رسانهها و خبرنگارانی که دشمن تلقی میشوند، کمک نکند.»
او با تأکید بر تأخیری بودن عملکرد صدا و سیما در پوشش اخبار، افزود: «در نتیجهی همین نگاه، ما کمتر خبرهایی را دیدیم که بهموقع منتشر شوند. بیشتر خبرهای تأخیری را میدیدیم که از فلان خبرگزاری یا شبکه برونمرزی منتشر شده بود.»
صدیقی به جِد باور دارد که رادیو و تلویزیون ما که منسوب به «ملی» است، مدتهاست کارکرد ملیاش را از دست داده و چنین قابلیتی برای روایتگری ملی را ندارد.
مخاطب موضوعیت ندارد
وقتی بحث به شناخت مخاطب رسید، صدیقی با اشاره به سه کارکرد اصلی یک رسانه توضیح داد: «رسانه سه کارکرد دارد؛ خبررسانی به موقع، دقیق و صحیح، تحلیل رویداد، و سوم سرگرمی. سالهاست صدا و سیما مرجعیت خود را در خبررسانی و تحلیل رویدادها از دست داده. آنچه برایش مانده، فقط سرگرمی است، آن هم در حد یک سریال و پخش برنامههای تلویزیونی که اغلب دستخوش تغییرات نابجا و ناروا میشود تقلیل یافته است. به عنوان مثال برنامه نود فردوسیپور یکی از برنامههای پرمخاطب تلویزیون بود اما نتوانستند تحملش کنند، در حالی که آن برنامه مخاطب داشت، سودآوری داشت و آوردهی اجتماعی بالایی برای صداوسیما فراهم کرده بود؛ ولی آن را نادیده گرفتند و حذفش کردند. بنابراین صداوسیمای ما اصلاً مخاطبمحور نیست. بیشتر برای یک جریان فکری است و مخاطبش هم از همان گروه است. بنابراین اینکه چند درصد مردم تلویزیون میبینند برای این سازمان اهمیتی ندارد.»
صدیقی سپس با اشاره به فقدان حضور بهموقع خبرنگاران در صحنهی حوادث گفت: «مثلاً اسرائیل به خاک ایران تجاوز کرده و اهدافش پادگانها و مکانهای نظامی بوده. آیا صدا و سیما، با آگاهی از این مسئله، خبرنگاران و تصویربردارانش را بلافاصله به محل حادثه اعزام میکرد تا گزارش بگیرند؟ من کاملاً بعید میدانم. کما اینکه در حملهای که به خود صدا و سیما شد، خودش هم غافلگیر شد.»
او ادامه داد: «عمیقاً متأسفم که صداوسیمای ما سالهاست مخاطبمحور نیست. بسیاری از رسانههای دیگر ما هم مرجعیت خود را از دست دادهاند. سایتها، روزنامهها، خبرگزاریها… چرا کسی رغبت نمیکند روزنامه بخرد؟ چون بیشتر رسانههای ما تأخیری عمل میکنند. در حالی که وظیفهی رسانه و خبرنگار، حضور بهموقع و بهنگام در صحنه است. اگر قرار است مورد مواخذه قرار گیرد، ما دروازهبان خبر داریم. سردبیر یا مدیرمسئول آن رسانه باید مؤاخذه شود.»
او در پایان این بخش از سخنانش، با انتقاد از وضعیت صنفی خبرنگاران گفت: «در سالهای اخیر، نمونههای زیادی بوده که خبرنگاران به خاطر تهیهی گزارش، از ادامهی کار محروم شدهاند. به همین دلیل، به گمان من، ناامیدترین قشر جامعه برای انجام وظیفهی درست خود، روزنامهنگاران هستند. آنها عملاً کارمند شدهاند؛ خودشان را مثل کارمند سادهی ثبت احوال میبینند که فقط باید شناسنامه صادر کند.»
صداوسیما حتی تکصدا هم نیست؛ بیصداست
صدیقی در پاسخ به پرسشی درباره تکصدایی شدن رسانه ملی و حضور تحلیلگران تکراری، گفت: «من اصلاً قائل به تکصدایی بودن هم نیستم. رادیو و تلویزیون ما در واقع بیصدا حرکت میکند. اگر هم گاهی چند نفر از جناح اصلاحطلب دعوت میشوند، مصاحبهها بیشتر هدایتشده است. سعی میکنند صداها را کنترل کنند یا نادیده بگیرند.»
او با اشاره به حذف صداهای دلسوز اما متفاوت افزود: «آدمهایی که دعوت میشوند، قطعاً حرفی برای گفتن دارند. اما آیا آن نظرها باعث تغییر یا اصلاح رویکرد شده؟ اصلاً و ابداً. حتی کسانی که دیدگاه مخالف دارند، همگی پایبند به منافع و مصالح ملیاند. من کسی را نمیشناسم که بخواهد در رسانه ملی حرف بزند و هر چه دلش خواست بگوید.»
او ادامه داد: «دهها تحلیلگر واقعبین داریم که در چارچوب منافع ملی مینویسند. اما رسانهی ما، آنها را حداقلی و بیاهمیت تلقی میکند. بودن و نبودن آن صداها برای رسانه ملی بیاهمیت شده است. برای همین است که آنها اگر بخواهند حرف بزنند، میروند با رسانههای بیگانه حرف میزنند.»
خودمان مردم را به سمت رسانههای برونمرزی سوق دادیم
در ادامه گفتوگو، فریدون صدیقی درباره انتقادات نسبت به رجوع مردم به رسانههای خارجی، چنین توضیح داد: «هر رسانهای میخواهد پیامش را به مخاطب هدفش برساند. اگر رسانهای برای سازمان نظام پزشکی است، برای پزشکان، دانشجویان پزشکی و علاقهمندان به پزشکی تولید محتوا میکند. یک رسانه ورزشی است، یکی سیاسی است، یکی عمومی. بنابراین وقتی رسانههای داخلی ما خواسته یا ناخواسته، مخاطب را هل دادهاند که ما را نبین، نشنو، نخوان، طبیعی است که او به سمت رسانههای برونمرزی سوق داده شود.»
او ادامه داد: «هر رسانهای کارکرد و هدف خودش را دارد. انتقاد از رسانهای مثل اینترنشنال بیمورد است. چون آن رسانه برای دشمنی با جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته. بیبیسی یک نوع محتوا تولید میکند، الجزیره یک نوع دیگر. اینکه آنها صدای ما نیستند، عجیب نیست. صدای ما باید در داخل کشور تولید شود.»
صدیقی با انتقاد از ضعف رسانههای داخلی گفت: «عمیقاً متأسفم که رسانههای ما عموماً صدای مخاطب خودشان نیستند. در نتیجه نباید انتظار داشته باشیم که رسانهی خارجی دوست ما باشد و برای ما حرف بزند. چرا روزنامههای ما حداقلی شدهاند؟ چرا خبرگزاریها دیده و خوانده نمیشوند؟ ما پنج میلیون دانشجو داریم، نود میلیون جمعیت داریم، چرا این اتفاق میافتد؟ این را نهادهای بالادستی مثل وزارت ارشاد باید پاسخ دهند.»
او در پایان گفت: «مخاطب، وقتی صدای خودش را در رسانه داخلی نشنود، مجبور است سراغ صدای بیرون برود. رسانه باید به نیاز واقعی مخاطب پاسخ دهد تا مخاطب سراغ رسانههای بیگانه نرود.»
5959