
ریحانه اسکندری: در روزهایی که ایران با حملات ضدانسانی رژیم صهیونیستی اسرائیل روبهرو بود و فضای کشور بهشدت ملتهب و حساس شده بود، نقش رسانهها، بهویژه صدا و سیما، بیش از هر زمان دیگری در معرض قضاوت عمومی قرار گرفت.
جنگ و دفاع ۱۲ روزهای که با استفاده بیسابقه از فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی، پهپادهای تهاجمی، و حملات سایبری همراه بود، نیازمند واکنشی دقیق، علمی، و چندلایه از سوی رسانه ملی بود.
در این میان، آنچه بیش از پیش اهمیت یافت، نهفقط اطلاعرسانی لحظهای، بلکه بازتاب احساسات ملی، تقویت روحیه عمومی، بازنمایی واقعگرایانه از میدان درگیری، و البته، فراهمکردن بستری برای شکلگیری «گفتمان ملی» بود؛ گفتمانی که بتواند در دل بحران، اتحاد اجتماعی و اعتماد عمومی را تقویت کند.
برای بررسی دقیقتر این موضوع، با امیدعلی مسعودی، استاد دانشگاه و متخصص ارتباطات و رسانه، به گفتوگو نشستیم تا از منظر رسانهای، عملکرد صدا و سیما را در سه مقطع مهم پیش از جنگ، هنگام درگیری، و دوران پس از آن مورد واکاوی قرار دهیم.
تحلیل عملکرد صدا و سیما در بحران ۱۲ روزه نقدی بر تکصدایی رسانه ملی
امیدعلی مسعودی، استاد دانشگاه و دکترای علوم ارتباطات، در تحلیل عملکرد رسانه ملی در بحران اخیر گفت: «در ابتدا، برای بررسی عملکرد صدا و سیما در جریان جنگ ۱۲ روزه، باید فعالیتهای این نهاد را به تفکیک مراحل مختلف بحران مورد ارزیابی قرار داد.»
وی ادامه داد:«پیش از آغاز درگیری، صدا و سیما پیشبینی چندانی از احتمال وقوع چنین بحرانی نداشت. وقوع یک جنگ هوایی تمامعیار و بهرهمند از هوش مصنوعی در دستور کار تحلیلهای رسانه ملی قرار نداشت و همین امر موجب نوعی غفلت ساختاری شد.»
او افزود:«با این حال، پس از آغاز جنگ، در همان ساعات اولیه، صدا و سیما با حفظ اصول امنیتی، اطلاعرسانی نسبتاً دقیقی ارائه داد. اعلام منظم اخبار انفجارها در همان ابتدا، سبب شد تا مردم تا حدی به این رسانه اعتماد کنند و آن را مرجع اطلاعرسانی لحظهای بدانند.»
دکتر مسعودی درباره کیفیت کارشناسی برنامهها اظهار داشت:«در طول ۱۲ روز بحران، کارشناسان دعوتشده به برنامهها، عمدتاً از یک جریان خاص فکری بودند. این موضوع در بحبوحه جنگ، تا حدی قابل درک است؛ چراکه هدف رسانه، روحیهبخشی و تقویت اراده ملی بود. اما پس از پایان بحران، انتظار میرفت که دیدگاههای متنوعتری نیز در قاب رسانه ملی دیده شود.»
او خاطرنشان کرد: «برای مثال، زمانی که در یک منطقه موشکی فرود میآمد، مردم محلی فارغ از گرایشهای سیاسی یکدیگر، به یاری هم میشتافتند. این همبستگی ملی باید در رسانه ملی بازتاب مییافت.»

لزوم آموزش و مطالبهگری در رسانه ملی
مسعودی با اشاره به کمکاری رسانه در حوزه آمادگی عمومی گفت: «صدا و سیما میتوانست آموزشهایی درباره امدادرسانی، شناسایی تهدیدات، و آمادگی برای مقابله با بحران ارائه دهد. همانطور که در دوران دفاع مقدس، پناهگاههایی مؤثر در محلات ایجاد شده بود، اکنون نیز نیاز به بازسازی و تجهیز این فضاها وجود دارد.»
وی افزود:«شهرداری تهران اعلام کرده است که بخشی از خسارات جنگ را از محل فروش تراکم تأمین خواهد کرد. وزارت راه و شهرسازی نیز باید آییننامهای برای ساخت اتاقهای امن در طبقات ساختمانها تدوین کند؛ ساختاری عمودی که مشابه آن در اسرائیل پیادهسازی شده و میتواند میزان خسارات جانی و مالی را کاهش دهد.»
ضرورت دعوت از دیدگاههای متنوع
او تأکید کرد: «انتظار میرود صدا و سیما از افراد دارای دیدگاههای متفاوت؛ ولی وفادار به کشور و نظام، دعوت کند تا در فضایی آزادانه به ارائه نظر بپردازند. اگر اشتباهی در سخنان یک کارشناس رخ داد، باید با پاسخ منطقی و نه با پیگرد قانونی واکنش نشان داد.»
وی افزود: «برنامههای زنده، مسئولیت اظهارات را برعهده گوینده میگذارند؛ اما در برنامههای ضبطشده، مسئولیت نهایی با خود رسانه است. رسانهها معمولاً تأکید میکنند که نظرات مهمانان الزاماً بازتابدهنده دیدگاه رسمی آنها نیست.»
او ادامه داد:«بر اساس قانون اساسی و تفسیرهای شورای نگهبان، صدا و سیما دارای رسالتی مشخص است که باید به آن وفادار بماند. شرکتکنندگان در برنامهها نیز باید به شرایط جنگی و حساسیتهای امنیتی واقف باشند.»
مروری بر سهگانه بحران
این استاد علوم ارتباطات با اشاره به فازهای بحران افزود: «ما اکنون در مرحلهی دوم بحران هستیم؛ یعنی مرحله پس از جنگ. سه مرحله اصلی این بحران عبارتاند از: پیش از جنگ، حین جنگ، و پس از جنگ. شهرداری تهران بهدرستی، همزمان با دوران جنگ، اقدامات بازسازی را آغاز کرده است که این حرکت، جای تقدیر دارد و میتواند در بازسازی آرامش اجتماعی مؤثر باشد.»
نقد بر تکصدایی در رسانه ملی و آثار آن بر اعتماد عمومی
امیدعلی مسعودی در پاسخ به پرسشی درباره تکصدای شدن رسانه ملی و اثر آن بر از دست دادن اعتماد ملی گفت: «یکی از معضلات اصلی رسانههای داخلی، از جمله صدا و سیما، تکصدایی و گرایش جناحی است. این موضوع تنها مختص صدا و سیما نیست؛ بسیاری از روزنامهها و خبرگزاریها نیز گرفتار همین روند هستند.»
او ادامه داد: «رسانهها باید استقلال خود را نشان دهند، حتی اگر در عمل چنین نباشند. وقتی مخاطب احساس کند که رسانهای به یک جریان خاص وابسته است، اعتمادش کاهش مییابد. حال آنکه وظیفه رسانه، بازتاب صداهای گوناگون جامعه است.»
وی تصریح کرد: «اگر این انعکاس انجام نشود، گروههایی که فرصت طرح دیدگاه خود را در رسانه نمییابند، دچار بیاعتمادی میشوند و از رسانه فاصله میگیرند.»
رسانههای معاند؛ حرفهای، ولی کممخاطب؟
مسعودی گفت: «با وجود تعداد کمتر مخاطبان رسانههای معاند، آنها توانستهاند با اتکا به استانداردهای حرفهای، بهرهگیری از کارشناسان، و تظاهر به بیطرفی، نوعی اعتماد نسبی در میان بخشی از مخاطبان خود ایجاد کنند.»
او افزود: «متأسفانه رسانه ملی ما هنوز به آن سطح از حرفهایگری نرسیده است و این باعث میشود که برخی از مخاطبان داخلی، ناخواسته جذب محتوای رسانههای خارجی شوند.»
هشدار نسبت به پیامدهای بیاعتمادی عمومی
وی تأکید کرد: «اگر بیاعتمادی عمومی افزایش یابد، بازنشر محتوای رسانههای معاند در فضای داخلی میتواند تأثیرات منفی جدی بر افکار عمومی بگذارد و حتی موجب ریزش مخاطبان رسانه ملی شود.»
مسعودی در ادامه گفت: «صدا و سیما باید با پرهیز از انتشار اطلاعات حساس امنیتی و با تمرکز بر منافع ملی، زمینه را برای شنیدهشدن گفتمانهای گوناگون فراهم آورد. در چنین فضایی، آن گفتمانی که با نیازهای واقعی جامعه هماهنگ باشد، خودبهخود غالب خواهد شد و این امر، تقویت نظام را در پی خواهد داشت.»
او در ادامه گفتوگو با اشاره به عملکرد رسانههای فارسیزبان خارج از کشور اظهار داشت: «در دورهای، نوارهایی از برخی سخنرانان و فعالان رسانهای خارج از کشور به دست ما میرسید. برخی از این مطالب، آنقدر غیرحرفهای و تمسخرآمیز بودند که ما توصیه میکردیم همانها را پخش کنید؛ چون اصلاً به طنز شبیه شده بودند. حتی مهران مدیری بسیاری از سوژههای طنزش را از همین سخنرانیها میگرفت. یادم هست فردی با نام مستعار هخا، با جدیت اعلام میکرد در فلان روز و ساعت وارد فرودگاه مهرآباد میشود. البته هیچوقت هم نیامد.»
مسعودی افزود:«بسیاری از تحلیلگران شبکههای خارجی، اگرچه ژست کارشناسی به خود میگیرند، اما میان خودشان اختلاف دارند. بااینحال، همه آنها به شکلی متفاوت یک هدف مشخص را دنبال میکنند: مخالفت با نظام جمهوری اسلامی.»
ضرورت اعتمادسازی رسانهای در داخل کشور
این استاد دانشگاه با تاکید بر لزوم تقویت گفتمان ملی در داخل گفت: «ایجاد اعتماد ملی نسبت به رسانه ملی، نیازمند حضور همه اقشار جامعه در برنامههای رسانهای است؛ اقتصاددانان، جامعهشناسان، روانشناسان، و حتی خود مردم. رسانه باید نقاط قوت را با صراحت بازتاب دهد و نقاط ضعف یا تهدیدها را بهصورت غیرمستقیم منتقل کند.»
او ادامه داد: «نباید مدام به مشکلات و نقاط ضعف اشاره کرد. باید بیشتر بر توانمندیها و ظرفیتهایی که میتوان از بالقوه به بالفعل تبدیلشان کرد، تمرکز داشت. از سوی دیگر، لازم است برنامهریزی دقیقی در سطوح مختلف حکومتی، از مجلس گرفته تا دولت و قوه قضائیه، در مواجهه با بحرانهای احتمالی آینده صورت گیرد.»

آمادگی شهری و فرهنگی در مواجهه با تهدیدات
وی با تأکید بر آمادگی شهرها در برابر حملات احتمالی گفت: «ما نباید شهری بیدفاع باشیم. حتی باید به مردم آموزش دهیم که در صورت دیدن نور حاصل از اصابت بمب، چگونه عکسالعمل نشان دهند؛ مثلاً بلافاصله دراز بکشند، از پنجره فاصله بگیرند، و دهان خود را باز بگذارند. در دوران دفاع مقدس، پنجرهها را با نوار چسب ضربدری میپوشاندند تا از پرتاب شیشهها جلوگیری شود. این آموزشها باید از طریق رسانه داده شود.»
او افزود: «ما یک کشور در حالت آمادهباش جنگی هستیم؛ نباید از این واقعیت غافل شویم. اگر بحرانی مشابه جنگ ۱۲ روزه تکرار شود، باید الگوهای موفق تجربهشده، مثل تصمیمات سریع استانداران در استانهایی نظیر مازندران، از جمله ۲۴ ساعته شدن نانواییها یا تأمین سریع سوخت در پمپبنزینها، دوباره فعال شوند.»
تجربه همدلی ملی؛ سرمایه اجتماعی گرانبها
مسعودی همچنین بر اهمیت سرمایه اجتماعی مردم ایران در بحرانها تأکید کرد: «در بسیاری از مناطق، مردم داوطلبانه خانههای خود را در اختیار مهاجرین گذاشتند. پذیرایی و اسکان رایگان مردم در جادهها و شهرها، نمونهای از فرهنگ همدلی ایرانیهاست که در هیچ جای غرب دیده نمیشود. همین روحیه تعاونی را در زلزله بم، سیلهای اخیر و سایر بحرانها هم شاهد بودیم. این فرهنگ ارزشمند باید تقویت شود.»
او در پایان گفت:«قدرت واقعی یک کشور در بحرانها، مردم آن هستند. باید تلاش کنیم صداهای مختلف در کنار هم گفتوگو کنند تا به یک گفتمان مشترک ملی برسیم. امیدوارم رسانه ملی این مسیر را با درایت و مشارکتپذیری ادامه دهد.»
۵۹۲۴۴