
به گزارش خبرگزاری مناطقآزاد، جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، علیرغم تمامی تبعات ناگوارش ازجمله کشته شدن انسانهایی بیدفاع و بیگناه، سویهی امیدبخشی هم داشت. این که با وجود تمامی انتقادات به نظام سیاسی، مفهوم «وطن» و حفاظت از آن در برابر تجاوز بیگانه، میتواند درصد بالایی از مردم را گرد هم آورد و موجب اتحادشان شود. این اتحاد که در ادبیات سیاسی این روزها از آن با عنوان «همدلی، وحدت و انسجام ملی» یاد میشود در میان اقشار گوناگون جامعه، ازجمله هنرمندان به شکلهای مختلف دیده شد. اتحادی که با پایان جنگ بسیاری از خود پرسیدند چگونه میتوان حفظش کرد و به امری دائمی تبدیلش ساخت؟ کورش سلیمانی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون که در گفتوگو با مناطقآزاد به این سوال پاسخ داد معتقد است برای رسیدن به چنین دستاوردی نیازمند رویکردی ریشهای، نیازمند برگزاری جلسات هماندیشی و نشستهای تخصصی در مراکز تولید فرهنگوهنر هستیم.
ارادت به وطن، همچون ارادت به پدر و مادر
کورش سلیمانی صحبتهای خود را با اشاره به مصائب غیرقابل انکار جنگ، اینطور آغاز کرد: «من ابتدا باید خوشحالی خود را از همدلی، وحدت و انسجام ملی شکلگرفته میان همه اقشار جامعه، ازجمله هنرمندان، اندیشمندان، اساتید دانشگاه، ورزشکاران و… ابراز کنم. همدلی و وحدتی فارغ از این که تا پیش از آن، چه تقابلهایی وجود داشته است. این اتفاق، برای شخص من در میان تلخی بیش از اندازه روزهای جنگ، بسیار امیدوارکننده بود. به شخصه خدا را شاکرم که به دلایل مختلف، همواره این موضوع را مدنظر داشتهام. درواقع بحث وطن و وطنپرستی همواره برای من مهم بوده، هست و خواهد بود. این بحث برای من بحثی تمام شده است و به نظرم چونوچرایی در مورد آن وجود ندارد. من بارها گفتهام که ارادت به وطن، خاک و سرزمینی که زادگاه ماست چیزی شبیه ارادت ما به پدر و مادرمان است. اگر شخصی حرمت پدر و مادر خود را نگه ندارد، همانقدر برای من غیر قابل اطمینان و ناامن است که اگر حرمت وطن خود را نگه ندارد. درواقع من شخصا نمیتوانم روی چنین شخصی حساب کنم.»
خواهشی دوستانه از اهالی هنرهای تجسمی
او پیش از پاسخ دادن به سوال اصلی، به نکتهای دیگر هم اشاره کرد و چنین گفت: «من میخواهم پیش از پاسخ دادن به سوال شما، به موضوعی که ذهنم را مشغول کرده است اشاره کنم. من در همان روزها، تلاش کردم در قالب پست و استوری اینستاگرامی نظر خود را در مورد اهمیت این موضوع ابراز کنم. در این میان، اتفاق قالب توجهی برایم رخ داد؛ هنگامی که در اینترنت به دنبال طرحهایی گرافیکی از ایران میگشتم دچار احساس اندوه شدم. شاید جستوجوی من نیز ناشیانه بوده است اما آنچه متوجه شدم این بود که نسبت به این موضوع بسیار کمتوجهی شده است.
خواهش من از هنرمندان عرصه تجسمی، بهعنوان هنری بسیار اثرگذار این است که نسبت به این موضوع توجه بیشتری نشان دهند. در این میان نباید از طراحیهایی محدودی که بسیار مورد توجه و مورد استفاده قرار گرفتند، غافل شد. چنین طراحیهایی اگرچه تعدادشان کم بود اما یکی از نمودهای موضوع علاقهمندیِ بسیار و احترامِ فراوان درصد بالایی از مردم ما به وطنشان بود. همچنین نشاندهنده این که این درصد بالا نمیتوانند رسیدن هیچ گزندی را به وطن خود تحمل کنند. پس تاکید میکنم خواهش دوستانه من از اهالی هنرهای تجسمی این است که کار بیشتری بر روی نام خوشآوای «ایران»؛ نامی که میتواند زمینهساز طراحی لوگوهایی بسیار زیبا باشد انجام دهند.»
عشق به وطن یا در خون شما هست یا نیست
این کارگردان تئاتر که چندی پیش نمایش «شَک (یک تمثیل)» را با بازی رویا افشار، بهنام تشکر و… در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برد در پاسخ به این که مدیران و متولیان دولتی امر فرهنگوهنر برای حفظ همدلی، وحدت و انسجام ملی ایجادشده میان هنرمندان چه میتوانند کنند؟، گفت: «باید بگویم عشق به وطن سفارشی نیست. عشق به وطن یا در خون شما هست یا نیست. مثالی در مورد آثاری که خودم روی صحنه بردهام میزنم. چنانچه میدانید من بهعنوان کارگردان گروه تئاتر «بیستون» بیشتر نمایشهای غیرایرانی روی صحنه بردهام. این شاید ایرادی باشد که کسانی به من وارد کنند و بپرسند تو که نام ایران از زبانت نمیافتد چرا انتخابت برای اجرا بیشتر متنهای خارجی است؟ در پاسخ به این انتقاد میخواهم جملهای را از استاد بهرام بیضایی نقل کنم. ایشان در یکی از سخنرانیهایشان گفتند گاهی اوقات تئاترهایی با مضامین و داستانهایی ملی روی صحنه میبریم که به هیچ عنوان تاثیری بر جامعه نمیگذارد و کمکی به ارتقای فرهنگی مردمان در این روزهای ایران نمیکند. با این حال میتوان متنهایی خارجی انتخاب کرد که به واسطه مضامینشان در ارتقای سطح فرهنگ جامعه اثرگذار باشند. با این حساب، تلاش من بر این بوده است که متونی از این جنس را برای اجرا انتخاب کنم. درواقع با توجه به این که همواره دغدغه ایران را داشته و دارم، برای اجرا به دنبال پاسخ این سوال هستم که مسئله مردم ما در ایرانِ اکنون چیست؟ و این مسئله در کدام متون نمایشی نمود پیدا کرده است؟»
ما باید به دنبال نشانههایی باشیم که به ایران برساندمان. نشانههایی ازجمله در ادبیات کلاسیکمان، معماریمان، سینمایمان، موسیقیمان، هنرهای تجسمیمان، فضاهای شهریمان و… مثلا دیدن شعری از سعدی در سطح شهر خودبهخود شما را متوجه ادبیات فارسی و ایران میکند
او با بیان این که «اساسا به سفارشی شدن موضوع خوشبین نیست» ادامه داد: «مثلا به این که بخشی با عنوان همدلی، وحدت و انسجام ملی در جشنواره تئاتر فجر تعریف شود. هر کدام ما در هر جایگاهی که هستیم، همهمان باید با هم، میهندوستی را در اطراف و اطرافیان خود تقویت کنیم. بحث من، بحثی ناسیونالیستی مبتنی بر خودبرتربینی نیست. بحث من این است که هر انسانی در جایی به دنیا میآید. جایی که هویت او را شکل میدهد. هر انسانی، از پدر و مادری به دنیا میآید. پدر و مادری که هویت او را شکل میدهند. او باید این هویت را بشناسد و به آن احترام بگذارد، علیرغم این که میتواند نقدش هم کند. درواقع ابتدا باید هویتش را بشناسد تا بتواند ایراداتش را دریابد و برطرفشان سازد.»
به دنبال نشانههایی باشیم که به ایران برساندمان
سرپرست گروه تئاتر «بیستون» با تاکید بر این که «فراموش نکنید که ما در حق ایران کوتاهی بسیار کردهایم»، تصریح کرد: «ایران مانند مادر یا پدری است که ما نسبت به او بیتوجه بودهایم و گوشه خانه رهایش کردهایم. نهایت کاری که ما برای این پدر یا مادر انجام دادهایم، سر زدنهایی گهگایی بوده است. درواقع آن حرمتی را که باید به این پدر یا مادر میگذاشتهایم، نگذاشتهایم. ما هم اکنون فهمیدهایم که پایبندی جوانانمان به مقوله وطن به چه میزان میتواند اثرگذار باشد. به چه میزان میتواند جلوی تجاوز دشمن را به خاکمان بگیرد. در نتیجه مراکز پشتیبان و جهتدهنده به کار تولید آثار هنری، باید این موضوع را در سیاستگذاریهای کلانشان بگنجانند. بیآنکه در پی تغییر سیاستگذاریها در دولتهای گوناگون دستخوش تغییر شود. ما باید به دنبال نشانههایی باشیم که به ایران برساندمان. نشانههایی ازجمله در ادبیات کلاسیکمان، معماریمان، سینمایمان، موسیقیمان، هنرهای تجسمیمان، فضاهای شهریمان و… مثلا دیدن شعری از سعدی در سطح شهر خودبهخود شما را متوجه ادبیات فارسی و ایران میکند. در زمانهای که سینمایمان به ابتذال کشیده شده است، بخش تفکربرانگیز و هنری آن میتواند در این زمینه به زیبایی ایفای نقش کند. مثلا آیا میتوان انکار کرد که «مادرِ» علی حاتمی، بیآنکه اشارهای مستقیم در آن وجود داشته باشد احساسات ما را نسبت به ایران برمیانگیزاند؟ یا کارهای زندهیاد داریوش مهرجویی یا کارهای بهرام بیضایی. آثاری که نمونههای مشابه آنها بسیار اندک شده است. اینها جلوههایی است که میتواند پازل وطنپرستی را کامل کند، بیآنکه الزاما به شکل مستقیم بر این موضوع تاکید ورزد. به عقیده من، ما برای رسیدن به چنین موقعیتی نیازمند رویکردی ریشهای، نیازمند برگزاری جلسات هماندیشی و نشستهای تخصصی در مراکز تولید فرهنگوهنر هستیم.»
کورش سلیمانی صحبتهای خود را با این مصرع به پایان رساند: «به زیر پا فتد آن دلی که بهر تو نلرزد…»
۵۹۲۴۲