آرزو قنبری- البته او در ادامه به مقاومت ایرانیها در برابر تغییر سبک بازی اشاره کرده است، اما این نظریه را میتوان به خیلی مسائل دیگر فوتبال ایران هم تعمیم داد. مثلاً همین پذیرش «مککلور»، بازیکن جوانی که از آنفیلد به پرسپولیس آمد.صرفنظر از «پیر کارلو» (یکی از بازماندگان لهستانی جنگ جهانی) که تابعیت ایران را پذیرفته و به غیر از تاج در دروازهی تیم ملی هم ایستاده بود، اگر آبیها سال ۴٩ رایکوف را از نیمکت تیم ملی به نیکمت تاج کشاندند و پای نخستین سرمربی خارجی را به لیگ ایران باز کردند، سرخها هم ۴۵ سال پیش، اولین بازیکن فرنگی فوتبال ایران را به ترکیب خود اضافه کردند.
لیگ تخت جمشید؛ سیاُم تیر ماه، امجدیه و آخرین گلِ پسر ١٩ سالهی انگلیسی برای پرسپولیس که آنها را به برتری ٢ بر یک مقابل حریف رساند و اولین گلی که بیگانهی تاریخ فوتبال ایران آن را به دروازه نشاند.
طرحی نو
دههی پنجاه به نوعی آغاز دوران گذار دیگری برای پرسپولیس بود. تحولات از همان سالهای نخست این دهه شروع شد؛ آلن راجرز اولین سرمربی خارجی این باشگاه، هدایت سرخها را برعهده گرفت. قهرمانی جام دوستی همان سال، قهرمانی لیگ تختجمشید سال ۵٢ با راجرز و جدایی او یک سال بعد… پرسپولیس تهاجمی آهسته آهسته در لاک دفاعی فرو رفت. با وجود مهاجمانی چون ایرانپاک، خوردبین، زادمهر و حاجیرحیمیپور آمار گلزنیها پایین آمد. افت و خیزها ادامه داشت تا نایبقهرمانی لیگ سال ۵۵ همراه دومین سرمربی خارجی «ایوان کونوف» با ٩ گل کمتر از پاس قهرمان و سپس برکناری او. در این سالها برخی بازیکنان مثل «قلیچخانی و ایرانپاک» هم به دوره آویختن کفشها نزدیک شدند… و کمکم وقت آن رسیده بود که این تیم طرحی نو در اندازد؛ از پایان دادن به هیاهوهای سرمربیگری «منصور امیرآصفی» تا نشستن «مهراب شاهرخی» روی نیمکت، از میدان پیدان کردن بازیکنانی مثل «دادکان، مایلیکهن و درخشان» تا تیرماه ١٣۵۶، آوردن ویلیام جیمز مککلور به ترکیب و تمرین. و هوادارانی که برای او هورا میکشیدند.
«بیلی» بریتانیاییها و همان «ویلی» ایرانیها از لیورپول به تهران آمد با دو بازی و یک گل زده برای پرسپولیس پس از مدت کوتاهی نیامده، رفت. (هر دو بازی هم مقابل اصفهانیها)
مککلور اولین بار، بیست و چهارم تیر، در دقیقه ٧٨ دیدار با سپاهان، راهی میدان شد. در امجدیه دوید و به سبک انگلیسیها تلاش کرد با فضاسازی برای بازیکنان صاحب توپ، مسیر نفوذ آنها را هموار کند اما براساس همه گزارشهایی که وجود دارد، در طول آن ١٢ دقیقه، سه بار بیشتر با توپ برخورد نداشت… پرسپولیسیها برتر میدان بودند و ظاهراً حضور ویلی و پاس توپ به او برای بقیه، آنقدرها هم محلی از اعراب نداشت.
در دیدار دوم اما قضیه برای او فرق کرد. پرسپولیس و ذوبآهن به تساوی کسالتباری رسیده بودند. این بار شاهرخی در دقیقه ٧٠، جای «صفر ایرانپاک» را به او داد. ویلی هم از راه نرسیده تساوی را بر هم زد و حدود سه دقیقه پس از ورودش به زمین، گل دوم سرخپوشها را وارد دروازه رسول (محمدرضا) کرکبندی کرد. این، پایان خوب مککلور در ایران و آغاز ورود سایر بازیکنان فرنگی به فوتبال ما بود.
ما و آنها
شاید یکی از بزرگترین تفاوتهایی که ویلی در بدو ورودش به مستطیل سبز ایرانی با آن مواجه شد، همان تضاد سبک بازی تیمی آنها و ما بود؛ میزان اهمیت فضاسازی برای بازیکنان انگلیس و ایران. از همان ویژگیهایی که رایکوف میگفت در ما سخت عوض میشوند و احتمالاً هم ریشههایی خارج از فوتبال دارند، مثلاً در فرهنگ…
ویلی فرصتی برای نمایشهای بعدی پیدا نکرد. با ما همساز نشد یا ما با او... به نیوزیلند رفت. به مونتولینگتون پیوست و با ۳۰ بازی ملی برای نیوزلند، در جامجهانی ۱۹۸۲ هم بازی کرد.
سرخها هم مرداد ١٣۵۶با جذب دومین بازیکن فرنگی، «آلن ویتل» را از اورتون و کریستال پالاس به ایران آوردند که در یک فصل ۱۵ گل برای آنها به ثمر رساند.
251 251