اسلایدفرهنگی

بهروز نشان: کیارستمی آموخت اگر می‌خواهید اثری بین‌المللی بسازید باید ملی باشد

به گزارش خبرگزاری مناطق‌آزاد، بهروز نشان که تهیه‌کننده و مشاور کارگردان این مستند است، در معرفی محمودرضا ثانی می‌گوید: از دوستداران و پیروان بسیار جدی کیارستمی است و چندین سفر را در کنار او بوده و از لحظات ناب هم‌سفری با او فیلم گرفته است.

او در دومین شبِ فیلمِ بزرگداشت کیارستمی که توسط خانه اردیبهشت اودلاجان اضافه می‌کند: پس از فوت کیارستمی، ثانی به صرافت تهیه مستندی درباره کیارستمی می‌افتد اما صبر می‌کنند تا دیگرانی که چنین قصدی دارند کارهایشان را ارائه کنند تا مستند جدید تکمیل‌کننده آن‌ها باشد. پس از دیدن مستندهایی که دیگران ارائه کردند، از جمله اثر بسیار مهم سیف‌الله صمدیان، ثانی و من تصمیم گرفتیم از روند کارگاه‌های آموزشی هنری کیارستمی در این کشورها یک مستند تهیه کنیم.

نشان با اشاره به اینکه تدوین راش‌های فیلم در سال ۱۴۰۰ انجام شده و به دلیل شیوع کرونا و محدودیت اجتماع، زیاد دیده نشده، می‌افزاید: بااین‌حال این مستند در بیش از پنجاه رویداد جهانی به نمایش درآمد و از چندین جشنواره ازجمله از آمریکا، یونان، کلمبیا و اوراسیا جایزه گرفت.

به گفته نشان، جایزه جشنواره آمریکایی «کوهستان سبز» که توسط ‌جمعی از کلیساها برگزار می‌شود، ارزش بیشتری دارد چون در متن ستایش از فیلم نوشته که این فیلم در عین دارا بودن ارزش‌های فنی و هنری، نه خشونت دارد و نه مبتذل و مبتدی است و به ارزش‌های انسانی و ارتقای منزلت انسان می‌پردازد.

کار، سرچشمه زیبایی

تهیه کنند فیلم کیارستمی عصای گمشده با اشاره به اینکه این مستند نکات بسیار ریز مدنی و فنی دارد، می‌گوید: تمام فیلم، تقریباً به‌طور کامل، واقعی و رئال است. حتی اصلاح رنگ و نور در آن انجام نشده تا حس‌وحال گزارشی آن حفظ شود. حتی چیدمان عناصر صحنه هم بسیار خاص است. حضور پرنده، قایق بادبانی، شنای مردی در ساحل دریا، فروشنده دوره‌گرد شال و خیلی عناصر دیگر که یک پلان را این‌قدر جذاب‌ و دیدنی می‌کند.

او اضافه می‌کند: مضامین مهمی در جریان کارگاه ردوبدل می‌شود. کیارستمی در نقد داستانی که یکی از هنرآموزان نقل می‌کند، به روش‌های مختلف تأکید می‌کند کارگری که کار نمی‌کند زیبایی ندارد.

کسی که در حال استراحت‌ و لمیدن است زیبا نیست؛ و به هنرآموز توصیه می‌کند دوربینش را روی کارگران زوم کند و ببیند کدام‌یک از آن‌ها واقعاً کار می‌کند و عرق می‌ریزد. به هنرآموز می‌گوید نباید برای نشان دادن کار زیاد کارگر آب به پشت پیراهن او بپاشید.

باید عرق واقعی تن او را تصویر کنید. کیارستمی با همین زبان ساده و روشن گزاره معروف و جهانی زیبایی‌شناسی که «کار سرچشمه زیبایی است» را به‌سادگی به هنرآموز منتقل می‌کند بی‌آنکه حرف‌های قلمبه‌سلمبه بزند.

نشان در ادامه اضافه کرد: کیارستمی تأکید می‌کرد که حتی نوع و تکنیک دوربین هم مهم نیست. مهم آن است که شما چه می‌خواهید بگویید. موضوع مهم‌تر از ابزار است.

بهروز نشان، تهیه‌کننده و مشاور کارگردان به این موضوع هم اشاره می‌کند که اگر کیارستمی در کارگاه فیلم‌سازی به هنرآموزها تأکید می‌کند مسئله را ساده ببینند و با حداقل امکانات کار کنند، خودش هم‌چنین بود. هرگز اسیر امکانات نبود. حتی نبود امکانات اجتماعی را هم مانع کار نمی‌دانست.

نشان در ادامه گفت: او به تمام معنا یک هنرمند موفق بود. کارش را می‌کرد و متوقف نمی‌شد. او در مورد لوکیشن هم ساده‌گیر بود. از نظر او همه نقاط عالم می‌تواند لوکیشن یک اثر باشد، بسته به این است که با چه عینکی به آن نگاه کنید. یکی از سینمایی‌ها جمله معروفی درباره او دارد: «کیارستمی سرطان لوکیشن دارد!»

بهروز نشان: کیارستمی آموخت اگر می‌خواهید اثری بین‌المللی بسازید باید ملی باشد

قصه و درون‌مایه ایرانی

در این نشست پرسش و پاسخ یکی از مخاطبان پرسید چرا کیارستمی به قصه و درون‌مایه‌های ایرانی علاقه‌مند است و چرا مخاطبان بین‌المللی او این آثار را می‌پسندند.

نشان در پاسخ این مخاطب به دو موضوع اصلی اشاره کرد: «نخست این‌که اقبال از عباس کیارستمی در جهان صرفاً به خاطر قصه ایرانی نیست. آنچه آثار او را مقبول همه مردم عالم کرده، جهان فکری و مشرب مدنی اوست. در تمام آثار کیارستمی عشق به زندگی و عشق به مردم موج می‌زند. او آیه یاس نمی‌خواند و غر نمی‌زند. با هر امکان و ابزاری فیلمش را می‌سازد و در این ارتباط چنان وارسته و کامل است که کاملاً از حوزه روزمرگی و سیاست‌زدگی دور است و انرژی و وقت خود را مصروف این بازی‌ها نمی‌کند. او در این امر کاملاً صادق و واقعی است. این صداقت و واقعی بودن، به‌خودی‌خود، در آثار او منعکس است و آن‌ها را دلنشین و خودی می‌کند. علت اصلی اقبال و علاقه مردم به آثار کیارستمی همین درون‌مایه است نه صرفاً قصه ایرانی.»

این تهیه‌کننده دلیل دوم علاقه‌مندی مردم به آثار کیارستمی را همان درون‌مایه و قصه ایرانی می‌داند و ادامه توضیح می‌دهد: «اگر می‌خواهید بین‌المللی باشید نخست باید ملی باشید.» شما باید به‌عنوان یک شخص یا چهره ملی چیزی برای عرضه به دیگران داشته باشید. آن چیز چه می‌تواند باشد به‌غیراز هویت شما؟ هویت آثار کیارستمی «ایرانی بودن» آن‌ها است، که به‌عنوان یک ایرانی توانسته در میان ملت‌های دیگر خودی نشان دهد. در جلد دیگران رفتن هنر نیست. باید خودتان باشید تا در میان دیگران شخصیت پیدا کنید. با این شخصیت هست که می‌توانید در میان بقیه مردم عالم پذیرفته شوید.»

عصای گمشده مولانا و کیارستمی!

در مستند هنرآموزی با اشاره به قصه مولانا که درجات بالای سلوک و هنر عصا را کنار می‌گذارد، از کیارستمی می‌پرسد آیا او نمی‌خواهد عصا را کنار بگذارد؟ کیارستمی با فروتنی و کمی‌ هم‌ شیطنت می‌گوید خود را اصلاً در مقام مقایسه با مولانا نمی‌داند و برعکس خود را ذره بسیار کوچکی می‌داند که هنوز هم به آن عصا نیاز دارد.

نشان در این خصوص در پاسخ به مخاطبی می‌گوید: در اینجا نیز کیارستمی به موضع بسیار روشن و مهمی اشاره دارد. در سال‌های نه‌چندان دور که هنرمندان کشور از سختی راه و صعوبت فعالیت هنری رنج می‌کشیدند و کم‌کم به خمود و دلمردگی کشانده می‌شدند، برخی از هنرمندان تمسک به عرفان اشعار مولانا و شمس را چاره کار دانستند و ترانه و تصنیف‌های کشور پر شد از این بن‌مایه.

او می‌افزاید: در آن ماجرا تعداد بسیار کمی از هنرمندان مثل شجریان بودند که به این ورطه نیفتادند و راه خود را رفتند. شجریان سراغ شعرهای سعدی و حافظ رفت و رندانه از مهلکه جان سالم به در برد.

وی تأکید می‌کند: اشاره کیارستمی به عصای موردنظر یادآور آن جریان است. با شیطنت و طنزی خفته خودش را از دسته عارف‌نماهای مصلحت‌اندیش جدا می‌کند و به طرف مقابل فرصت نمی‌دهد او را درگیر چنین بحث‌های ماورائی بکند. همه می‌دانند اگر کیارستمی به دامن آن بحث‌ها می‌افتاد و پوشش و روکش «معناگرایی» را برای آثار خود برمی‌گزید، امروز آنی نبود که هست. همه این صفات برجسته، ما را به این جمله می‌رساند که «حیف شد کیارستمی از میان ما رفت.»

۵۷۵۷

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا