ریحانه اسکندری؛ پنجشنبه ۲۰ مرداد بود که خبر رسید سیدمحمد موسوی از تیم ملی انصراف داده. آن هم نه یک انصراف معمولی، یک انصراف با کلی حرف و حدیث.
او که با خواست میلاد عبادیپور قرار بود در رقابت های قهرمانی جهان در جایگاه کاپیتان به تیم ملی خدمت کند، دلایل خود را برای این انصراف با صراحت بیان کرد.
او بعد از انصرافش گفت: «مقداری ناصداقتی میبینم و شرایط مساعد نیست. هیچ چیزی سر جایش نیست، حتی یک پروتئین و مکمل ورزشی نیست. هتل نبود، فیزیوتراپ که بچهها با آن راحت باشند نیست. این شرایط شرایطی نیست که بتوانیم با بزرگان والیبال دنیا مقابله کنیم. اگر مردم از ما انتظار دارند نتیجه بگیریم باید واقعیتها را بدانند. واقعیتها خیلی اسفبار است. هیچکس به هیچکس اعتماد ندارد و راستش را نمی گوید. صداقت خیلی کم دیدم.»
او دامه داد: «همیشه تمام وجودم را گذاشتهام و کمکاری نکردهام اما اینجا دارد سیاسیکاری میشود که نمیپسندم. این به معنای خداحافظی من از والیبال نیست و حس میکنم میتوانم باز هم اگر شرایطش باشد و از من درخواست کنند به تیم ملی کمک کنم، اما با احترام. امروز بابت لیگ جهانی ۱۸ میلیون پاداش دادند در صورتی که حقوق چند ماه یک کارگر زحمتکش که قابل احترام است، از این بیشتر است.»
زدن این حرف ها به خودی خود بد نیست. بد نیست مشکلات را گفت تا شاید بعد از این همه سال کسی فکری بکند، چون همه می دانیم نیمی از این ایرادات مال دیروز و امروز نیست؛ گفتن این حرف ها وقتی بد میشود که زمانی بیان شود که یک تیم جوان در کوتاهترین فاصله به بزرگترین تورنومنت جهانی خود قرار دارد. تیمی که کوچکترین مسائل میتواند آن را از نظر روانی متنشنج کند و درست کردنش هم زمان میبرد.
در همین رابطه گفتگویی با بهنام محمودی، کارشناس والیبال انجام دادیم.
خداحافظی محمد موسوی و حواشی ایجاد شده برای تیم ملی درست قبل از اعظام به رقابت های جهانی، چه نتایجی برای تیم دارد؟ بیان کردن مسائل به این شکل می تواند کمکی به حل مشکلات تیم کند؟
من در ابتدا میخواهم به بانوان والیبالیست کشورمان صعود به مرحله نهایی رقابت های همبستگی کشورهای اسلامی را تبریک بگویم. درست است که سطح این مسابقات خیلی بالا نیست، اما قطعا این شروع خوب و یک قدم رو به جلو برای بانوان کشورمان است. همین که به خودباوری رسیدند و با پوشش اسلامی تلاش میکنند و روی سکو میروند افتخار بسیار ارزشمندی است. به پسرانمان هم صعود به مرحله فینال این مسابقات را تبریک میگویم و برای تک تکشان آرزوی موفقیت در فینال را دارم.
در مورد اتفاقات تیم ملی باید گفت که، در هر خانوادهای مشکلاتی پیش میآید، طبیعتا اگر مشکلاتی هست، با کمی گذشت و خویشتن داری حل میشود. من اعتقاد دارم که هر جایی اگر نقد سازنده و پیشنهاد سازنده وجود داشته باشد، خوب است. من خیلی خوشحالم که مربی های ایرانی روی کار آمدند و انقدر موفق هستند.
بعضی مواقع باید بعضی حرف ها گفته شود. من خودم در این سال ها خیلی چالشی صحبت نکردم، البته که بعضی دوستان میگویند چالشی است ولی موضوع این است که من همیشه میخواهم به والیبال کمک کنم. بارها گفتم که افراد سیاسی می آیند و میروند ولی ما همیشه در خانواده والیبال میمانیم. هر چه قدر که این خانواده پر تعدادتر و منسجمتر شود قدرت والیبال نیز بیشتر میشود. افرادی که در سال های قبل یا همین حالا در فدراسیون هستند هم زحمات خود را کشیدند و میکشند.
در حال حاضر شرایط والیبال ما از نظر امکانات قابل قبول است؟
من آدم زیادی خواهی هستم، این نظر من هست که با توجه به پتانسلی که والیبال ما دارد، باید در سال های آینده با کمک کارشناسان متخصص در بین ۴ تیم برتر دنیا قرار بگیرد. این نیاز به افراد متخصص و حاکم بر والیبال در همه بخش ها و هیئت ها دارد. نه اینکه یک نفر از شهرداری یا ارگان سیاسی بیاید و بخواهد کار کند. بله، شاید سال ها قبل این ها وقتی میآمدند با خودشان بودجه و پول میاوردند ولی حالا دولت آنقدر در همه بخش ها کمبود بودجه دارد که بودجه ای به جایی نمیرسد. والیبال در حال پیشرفت است، اما اینکه این پیشرفت کند است یا تند باید توسط یک کارشناس بررسی شود.
در مورد محمد موسوی باید بگویم که، همه بازیکنان، سعید معروف، امیر غفور یا قدیمی تر، مرحوم معدنی، مظفری یا… این ها همه در زمان خودشان زحمات زیادی کشیدند. من مطمئن هستم که والیبال در هر شرایطی راه خودش را ادامه خواهد داد، فقط نیاز به همدلی بیشتر دارد.
به نظر شما آیا فدراسیون والیبال و محمد موسوی نمیتوانستند شرایط را بهتر مدیریت کنند تا ماجرا به این شکل حاشیهساز نشود؟
در مورد حواشی ایجاد شده، شاید لازم بوده ما در برخی موارد تامل بیشتری داشته باشیم، سید و همه بازیکنان در دوره خودشان قهرمانی های زیادی کسب کردند و به تیم ملی خدمت کردند. هر نسل والیبال بهتر از نسل قبل بوده، اگر نسل قبل از شهرام محمودی، سعید معروف و محمد موسوی نایب قهرمان آسیا شده، آن ها آمدند و قهرمان آسیا شدند. نسل بعد هم باید این روند را ادامه دهد، ما هنوز قهرمان جهان نشدیم، هنوز در چهار تیم اول جهان و المپیک نیستیم، پس خیلی راه داریم. این راه بسیار سخت است، در این راه سخت، گاهی کسی غر میزند، گاهی کسی قهر میکند و گاهی هم کسی مثل یک پدر تشر میزند. من معتقدم این ها طبیعی است و باید درون خانواده حل شود.
من به شخصه اعتقاد دارم، آقای موسوی اگر این تصمیم را گرفتند باید زودتر از این ها بیان میکردند، بالاخره برای ایشان ویزا تهیه شده و فدراسیون وقت گذاشته است، این گلههایی که آقای موسوی کرد باید یک مقدار زودتر درون خانواده مطرح میشد.
همه این مشکلات بخاطر عدم هماهنگی بین مربی، بازیکن، فدراسیون و دبیر است. همه این ها اگر با هم تعامل کنند و فدراسیون پای دردل بازیکن بنشیند، هیچکدام از این اتفاقات نمیافتد. من خودم همیشه روز آخر تمرین تیم، پیش بازیکنان میروم و دور هم جمع میشویم، خوش و بش میکنیم و خدا قوتی میگوییم، متاسفانه این بار بخاطر بیماری مادرم نتوانستم پیش بچه ها بیایم.
اگر فدراسیون این تعامل را بین همه اعضای تیم و کادرفنی ایجاد کند هرگز حرفی به بیرون از خانواده درز نمیکند. این حرف های باید خیلی زودتر از اینها گفته میشد. در یک خانواده، اگر پدر یا مادر به حرف و انتقاد فرزندان توجهی نکنند حرف ها به بیرون میرود.
با همه این ها من مطمئن هستم که بازیکنان و کادرفنی تیم ما آنقدر بالغ هستند و آنقدر حرفه ای عمل میکنند که این حواشی تاثیری روی عملکردشان نخواهد گذاشت. من برای آقای عطایی و کادر ایشان،آقای طلو کیان و… آرزوی موفقیت دارم.
در مورد رفتن خوشخبر از تیم ملی و جایگزینی اکبر محمدی به جای ایشان، حواشی زیادی مثل باندبازی و ایجاد تشنج عامدانه از سمت او مطرح شد، حتی صحبت هایی از دکتر فیزیوتراپ سابق تیم ملی، سیامک افرزوی هم میشود، شما تا چه اندازه این اتفاق را تایید میکنید؟
ببینید از من بهنام محمودی، تا هر کسی دیگر، قرار نیست تا ابد در فدراسیون بمانیم. اختلاف نظر و اختلاف سلیقه هست، بهروز عطایی با آقای محمدی راحتتر کار میکند چون از زمان تیم جوانان با ایشان همکار بودند، پس این جایگزینی اتفاق افتاده. زمانی که نسل ما بود هم سرپرست آقای حسینی بود و بعد از ما آقای خوشخبر آمد. ما از این موضوع نباید خرده بگیریم اما، من اعتقاد دارم که ما بسیار خوش استقبالیم و بسیار بد بدرقه.
این که ما بلد نیستیم آدمها را درست کنار بگذاریم مشکل اصلی ماست. من همیشه سعی میکنم منطقی حرف بزنم و اول یک سوزن به خودم بزنم، آقای عطایی صلاح دیدند سرپرست تیم عوض شود، اما یک کنار گذاشن بد، باعث این همه حواشی و دادن القاب نادرست به دیگران میشود. این القاب و اسامی که به دوستان ما چسباندند زیبنده والیبال ما نیست. آقای خوش خبر ۱۴، ۱۵ سال سرپرست تیم ملی بوده است، خدمات بسیار زیادی را انجام دادند. همین آقای سیامک افروزی را من بخاطر دارم که فامیل درجه یکاشان فوت کرد اما حاضر نشدند به ایران برگردند و با تیمملی ماندند. خیلی ها مغرضانه این مسائل را باز میکنند.
این که برای مثال خود من بخواهم همیشه در تیم ملی باشم یک خودخواهی است، ما فقط باید تلاش کنیم صادقانه کمک کنیم و هر وقت نیازی به ما نبود برویم. من به این ماجرا انتقاد دارم که به درستی آدم هارا کنار نمیگذاریم،
شما باید شخص را بیاورید، تجلیل کنید، بازیکنان را جمع کنید و بعد با آن شخص خداحافظی کنید. این است که میتواند یک خاطره قشنگ شود.
من دکترای روانشناسی دارم و باید بگوییم این ریشه در این دارد که افرادی که در ورزش میآیند سیاسیاند و با همه چیز سیاسی بر خورد میکنند، در حالی که ورزش سیاست نیست، ورزش پر از عشق، مرام، معرفت و روحیه پهلوانی است. ما اگر این اصل را رعایت کنیم خیلی از این حواشی و مسائل برطرف میشود.
در مورد میلاد عبادی پور، او در این چند وقت دارد در قامت کاپیتان به تیم ملی خدمت میکند، بعد از حواشی انصراف محمد موسوی از تیم ملی، یک سری حواشی و کنایه هم گردن او افتاد و حسابی تحت فشار قرار ، او را در قالب کاپیتان چه طور میبینید؟
بی تعارف، میلاد عبادیپور یک بازیکن شش دنگ است در همین لیگملت ها او ناجی تیم ما بود. هر وقت کار تیم گره میخورد میلاد گره را باز میکرد. من فکر میکنم او در این رقابتها، یکی از قشنگترین و کاملترین بازیهای خود را انجام داد. او یک بازیکن عالی است که با بهترین های دنیا بازی کرده.
ایشان حالا یک وظیفه کاپیتانی دارد، قطعا بعد از آقای معروف،او این مهارت را از نظر فنی و تجربه دارد. خب طبیعتا خیلی از حرف هارا کاپیتان باید به فدراسیون یا سرمربی انتقال دهد، شاید برخی کنایه ها بخاطر این بوده که درست هم نیست.
میلاد و بقیه بازیکن ها مثل یک سرباز در حال مبارزه هستند و مطمئن هستم خواهند درخشید.
تیم ملی والیبال همیشه با مشکلات خاص خودش دست و پنجه نرم کرده. در این سال ها افتخارات زیادی، چه از نظر فردی و چه تیمی توسط ملی پوشان کسب شده اما کوچک ترین انتظارت به سختی برطرف شده.
اما شاید اگر کمی بهتر نگاه کنیم گرفتن آرامش تیم در شرایطی که حق این را دارد در شرایطی ایدهآل تمرین کند بزرگترین ضربه را به تیم میزند و مرهمی هم برای مشکلات تیم نیست.
چند وقت پیش بود که بهروز عطایی در مصاحبه ای رسما اعلام کرد چیزی به عنوان قرارداد برای مربی ایرانی وجود ندارد و پرچم روی پیراهن است که ارزشمند است. او اشاره کرده بود که پولی که ما دریافت میکنیم از تیم های باشگاهی است.
موضوع این نیست که به مسئولین فدراسیون، از بالا تا پایین این اجازه داده شود که هر طور خواستند حق تیم ملی را ضایع کنند. قرار نیست همه سکوت کنند و شاهد این باشند که شنیده نمیشوند. موضوع فقط یک چیز است؛ هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. بحث اصلی این است که از حرفه ای ها بیشتر انتظار میرود، اینکه چه طور یک بازیکن با تجربه قبل از اینکه مشکلات خود را با سرمربی تیم ملی مطرح کند، تمرین را ترک میکند و مصاحبه ای میکند و مربی تازه بعد از همه این ها ماجرا را میفهمد. ین قطعا مربی را در وضعیت خاصی قرار میدهد، وضعیتی که اصلا مناسب نیست.
سعید معروف سال های سال در قامت کاپیتان تیم ملی با مسائلی دست و پنجه نرم کرد، اما شاید چیزی که از او یک مرد فراموش نشدنی و کاریزماتیک ساخت، آن بود که کم حرف میزد و ولی هر حرفی که میزد به جا و تاثیرگزار بود، شاید این اصل کوچکی است که انتظار میرود یک بازیکن حرفه ای بلد باشد، اما محمد موسوی دقیقا در واپسین لحظات اعظام تیم ملی به لهستان، برای حضور در مسابقات جام واگنر، تیم را با یک اشتباه درگیر یک سری مسائل تکراری کرد.
همه چیز در تیم ملی تغییر کرده، کادرفنی، سرپرست و بازیکنان. شاید خیلی ها نمیتوانند این تغییر را بپذیرند، شاید خیلی ها دلشان همان مربی های خارجی، که اتفاقا پول های خوبی هم میگیرند را میخواهد.
یک مربی ایرانی که علی رغم همه سنگ هایی که جلوی پایش انداخته میشود برای یک نتیجه خوب می جنگد و این تفکر را در بازیکنانش هم جا انداخته.
عملکرد بهروز عطلایی، به عنوان اولین مربی ایرانی حاضر در لیگ ملت ها، که تا به حال تجربه ای در این سطح نداشته بسیار مطلوب و قابل قبول بوده است. شناختی که او از بازیکنان دارد آن ها را در مسیری قرار می دهد که بتوانند در ناموزون ترین شرایط چیزی که درون خود دارند را بروز دهند. اینکه بعد از گذشت هفته اول لیگ ملت ها این میزان انتقاد نسبت به تیم وجود داشت و ناگهان ورق برگشت، چرا؟ چون احتمالا بهروز عطایی زبان بچه ها را خو بلد است.
خیلی از اتفاقات در این مدت افتاده و یکی از آن ها رفتن امیر خوشخبر بوده، بهروز عطایی با نگاهی که هر فرد با تجربه ای در سمت سرمربی باید داشته باشد سعی کرد نام هیچکدام از آن ها را جدایی، جنگ یا دعوا نگذارد.
امیر خوش خبر بعد از مسابقات لیگ ملتها از سرپرستی تیم ملی کنار گذاشته شد و اکبر محمدی جایگزین او شد. بهروز عطایی معتقد بود که هیچ بحثی این میان نبوده و علت این تغییر این بوده که نظرات او و خوشخبر در انتقال صحبتها به بازیکنان مثل هم نبوده است.
گویا برای عده ای شرایط جدید تیم ملی خوشایند نیست. بعید نیست قصد آن ها هم خالی کردن پشت مربی ایرانی بوده. شاید محمد موسوی باید از افراد درستتری مشورت میگرفت. بد نبود اگر مشورت را کنار میگذاشت و صرفا به پیراهنی که از نوجوانی به تنش داشته نگاه میکرد.
مسئله ای که در آخر وجود دارد این است که چه طور فدراسیون والیبال نسبت به همچین اتفاقی سکوت کرده و هیچ واکنشی نشان نمیدهد؟ هر بار اتفاقاتی از این دست میوفتد، چه آن زمان که قبل از المپیک که بحث باند و باندبازی در تیم ملی شد چه حالا که این مسائل توسط محمد موسوی بیان شده، ما شاید هیچ واکنشی از سوی فدراسیون والیبال نیستیم. هیچکس نه در مورد این صحبت ها و نه در مورد آسیبی که با این مسائل به تیم وارد می شود نظری ندارد.راه حل این است که طوری برخورد شود که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است
بیشتر بخوانید:
254 258