ایمان گودرزی: امیر حقوقی که تقریبا یک هفته از گم شدن چمدانش در فرودگاه امام خمینی (ره) می گذرد در گفت و گو با مناطقآزاد سفره دلش باز شد.امیر بغض داشت و از این می گفت که :«حالا می فهمم که برای کسی مهم نیستم و الان(دیشب) که به عنوان یک قهرمان دارم با اتوبوس به تبریز می روم با خودم می گویم که اشتباه کردم اولین مدال جهانی استان خودم را گرفتم!»
چه شد که چمدان گم شد؟
از ترکیه که برگشتیم طبق روال چمدان ها را تحویل دادیم و اتیکت آن را هم گرفتیم.وقتی رسیدم تهران چمدان همه آمد غیر از من.در تهران هم مراسم استقبال بود و کمی درگیر شدیم.دیدم چمدانم نیست!همه چمدان ها آمد غیر از چمدان من.خیلی منتظر ماندم اما نیامد که نیامد.وقتی دیدم خبری نیست رفتم پرونده تشکیل دادم و احتمال دادند که شاید کسی اشتباهی آن برداشته باشد.خلاصه آخر سر گفتند برو و ما یک ایمیل به ترکیه می زنیم و مشکل را حل می کنیم.هر وقت هم چمدان شما آمد تماس می گیریم تا بیایید و آن را به شما تحویل بدهیم.
گفتند چمدان در ترکیه است اما نبود!
فردای آن روز به شماره ای که داده بودند زنگ زدم.گفتند چمدان در ترکیه هست و ما پیگیری می کنیم تا با اولین پرواز به ایران بیاید.هواپیمایی که با آن پریده بودیم ماهان بود.بعد از آن از خود هواپیمایی ماهان بخش خسارت بار تماس گرفتند و گفتند که ما یک نفر را مامور کرده ایم تا این کارها را انجام بدهد.خلاصه ما با آقایی که نماینده هواپیمایی بود آشنا شدیم که ایشان نماینده ماهان بودند و گفتند چمدان شما درترکیه نیست و به تهران آمده است و احتمالا یک نفر اشتباهی برداشته است.گفتند با سرپرست تیم حرف بزنید که من با بهداد سلیمی تماس گرفتم تا با مسئولان کمیته المپیک حرف بزند.چون مسئول اعزام آنها بودند.خلاصه آنجا هم به نتیجه ای نرسید یا اگر هم رسیده من بی خبر هستم.
همه زندگی ام درون چمدان بود،حتی کفش ندارم تمرین کنم
خود چمدان که مهم نیست،مهم مدارکی بود که در آْن بود.مهم کفش ها و لباس های ورزشی ام بود که داخل چمدان بود.من همین امروز بخواهم تمرین کنم نمی توانم چون وسیله ای ندارم.با این گرانی و با این شرایط بد اقتصادی باید بروم میلیون ها تومان هزینه کنم تا کفش و سایر وسایل وزنه برداری را بخرم و تمریناتم را برای قهرمانی آسیا آغاز کنم.
مگر من مسئول هستم که بیایم و دوربین ها را چک کنم؟
یکی – دو روز پیش از هواپیمایی ماهان زنگ زدند و گفتند که بیا و دوربین ها را چک کن! گفتم مگر وظیفه من است؟گفتم من تبریز هستم که گفتند این قانون هست و ما اجازه نداریم دوربین ها را چک کنیم!خلاصه فدراسیون وزنه برداری برای من بلیت تهیه کرد و به تهران آمدم و رفتم فرودگاه امام.دوربین ها را چک کردم اما خب این همه چمدان یک شکل.من چطور باید تشخیص بدهم.باز هم پیدا نشد که نشد.در آخر به من گفتند که چمدان شما بارنامه شده است اما نیست!گفتم آقای محترم من به خاطر حرف شما آمدم تهران و این رفتارها درست نیست.
آقای هواپیمایی ماهان! این طرز برخورد با یک قهرمان نیست
بعد از اینکه چمدان پیدا نشد گفتم برگردم تبریز.قرار شد همان آقا برای من بلیت بگیرند. به من گفتند برو فرودگاه مهرآباد پیش آقای فلانی و بگو از طرف فلانی آمدی.برای ساعت 19.30 قرار بود برای من بلیت بگیرند.وقتی رفتم فرودگاه گفتند اصلا برای این ساعت بلیت نداریم!هر کسی هم به شما گفته الکی گفته! گفتند برای ساعت 22 داریم،صبر کن برایت می گیریم.خلاصه دیگر از فرودگاه بیرون نیامدم و گفتم ساعت 22 می روم.جالب اینجاست که در نهایت یک عذرخواهی ساده کردند و گفتند نمی توانیم کاری برای شما انجام بدهیم و شرمنده ایم.خب آقای محترم این شرمندگی شما به چه درد من می خورد؟ چاره ای نداشتم و آمدم ترمینال و با اتوبوس راهی تبریز شدم.در راه زنگ زدم به آن آقا و گفتم باید خجالت بکشید.این طرز برخورد با قهرمان جهان نیست.
دیشب فهمیدم تا وقتی مدال می گیری عزیز هستی!
تا وقتی که مدال می گیری عزیز هستی اما وقتی مدال نگیری و وقتی قهرمان نشوی همه یادشان می رود که چه بودی.انگار نه انگار که من همان امیری بودم که 9 ماه پیش اولین مدال جهانی استانم را گرفتم.هیچ کسی حتی نیامد بزند روی شانه های من و بگوید خسته نباشی پسر!حتی یک تلفن به من نزدند و خسته نباشید بگویند.از مسابقات که برگشتم به شهرم فق مادرم بود،خواهرم و برادرم.اینجا فقط باید مدال بگیری تا از تو استقبال کنند.
آقای رییس هیات!می دانید امیر حقوقی کجاست؟
یک ماه است که رییس هیات تبریز اصلا نمی داند من کجا هستم.اصلا نمی داند چه مشکلی برایم پیش آمده و اصلا نمی داند من چطور تمرین کردم.یک مقام مسئول از تبریز زنگ نزده که ببیند دارم چه کار می کنم؟هیچ وقت،تاکید می کنم هیچ وقت این آقایان را نمی بخشم.الان که دارم به تبریز می روم آخر شب است و طوری دارم می روم که هیچ کدام شان را نبینم.حتما باید مدال می گرفتم که من را حساب کنید؟اصلا چمدانم به جهنم! یکی – دو ماه دیگر مسابقات قهرمانی آسیا شروع می شود و من به جای تمرکز روی این مسابقات دربه در در تهران دنبال مدارکم هستم.
آخرین ضربه را از فدراسیون علی مرادی خورم
از لحاظ روحی فشار زیادی روی من آمد.در این یک ماه که نمی توانستم شاهکار کنم.این هم آخرین ضربه ای بود که فدراسیون آقای علی مرادی به من زد.سه بار به خاطر این آقا و برای شرکت در جلسات با اتوبوس به تهران آمدم.هر بار که می آمدم بدنم قفل می کرد.سعید علی حسینی شاهد تمرینات من است.شما بروید رکورد قبل از اردوی من را ببینید.150 یک ضرب و 190 دو ضرب.در یک ماه اما چه اتفاقی افتاد؟چه رکوردهایی زدم؟اینها که دیگر سندش موجود است.
کم نمی آورم،در آسیا مدال می گیرم و نمی گذارم کسی بیاید استقبالم
از دست همه ناراحتم و انگیزه ام برای آسیایی کم شده بود اما تصمیم خودم را گرفته ام و تمام تلاشم را می کنم تا به مسئولان استانم بفهمانم که امیر هنوز زنده است.شما دارید به او به چشم یک مهره سوخته نگاه می کنید اما او هست و این را ثابت می کنم و در آسیا مدال می گیرم.این مدال را می گیرم اما به کسی اجازه نمی دهم برای استقبالم بیاید.شما مدال را می خواهید نه امیر را.شرمم می آید که بگویم برای مدالی که در قهرمانی جهان گرفتم کل استان آذربایجان شرقی به من 5 میلیون هدیه دادند! فرمانداری و استانداری 2 میلیون و تربیت بدنی هم 3 میلیون! خجالت بکشید.به خدا اگر می دانستم برای این آقایان فقط مدال مهم است همان را هم نمی گرفتم.سال هاست زیر وزنه های سنگین وزنه می زنم اما یک نفر از استان حال من را نمی پرسد.اصلا نمی گویند برنامه بعدی ات چیست و می خواهی در قهرمانی آسیا چه کار کنی؟به خودم می گویم اصلا برای این آقایان ارزش دارد؟ آقایان!من چیزی نمی خواهم.اتفاقا این بی توجهی های شما انگیزه من را بیشتر می کند تا با قدرت به سمت قهرمانی آسیا بروم.
بیشتر بخوانید:
257 251