سپهر ستاری – ایمان گودرزی: اغلب علاقهمندان به فوتبال میثم بائو را از دربی معروف سال ۸۳ به یاد دارند؛ روزی که به عنوان سورپرایز امیر قلعهنویی با لباس استقلال مقابل پرسپولیس به میدان رفت و یکی از بهترین بازیهای عمرش را انجام داد. بائو در دوران بازی بارها به دلیل مصدومیت خانهنشین شد و همین موضوع باعث شد نتواند همه تواناییهای خودش را نشان دهد و زودتر از موعد خداحافظی کند. او پس از پایان دوران بازی تصمیم گرفته ادامه تحصیل دهد و این روزها به عنوان معاون ورزشی نساجی فعالیت میکند. ستاره سالهای نهچندان دور استقلال در کافهخبر مناطقآزاد درباره مسئل مختلف فوتبال ایران صحبتهای جالبی را مطرح کرد که در ادامه میخوانید:
شما جزو بازیکنانی بودی که در زمان بازی چند باری درگیر مصدومیت زانو شدی و به خاطر همین هم زودتر از فوتبال خداحافظی کردی. انگار تقدیر این است که هافبکهای بازیساز مثل خود و مجتبی جباری و محرم نویدکیا مدام دچار مصدومیت شوند!
خب آن زمان امکانات مثل الآن نبود. مثلا من بلافاصله بعد از مصدومیت جراحی میکردم اما الآن وقتی بازیکن رباط پاره میکند، یک ماه استراحت میکند بعد جراحی میشود. به نظرم این چیزی که من در فوتبال ارائه دادم ۵۰ درصد تواناییهای من بود.
یادم است کیروش هم تو را دعوت میکرد ولی در همان زمان چند باری مصدوم شدی و تیم ملی را هم از دست دادی.
کیروش کلا خیلی به هافبکهای بازیساز اعتقاد نداشت و من هم در تیم ملی مجبور بودم فیزیکیتر بازی کنم. من یک سال در تیم ملی بودم و قبل از اینکه پای من خراب شود مثل پسر کیروش بودم ولی نقشم متفاوت بود. من سبک آندو را پیاده میکردم و توپگیری و دوندگی داشتم و او هم خوشش میآمد. یعنی من چیزی که او میخواست را ارائه میدادم نه چیزی که بلد بودم.
یعنی همه شما از نقشتان خارج میشدید.
کاملا. شما ببینید تمام هافبکهای دفاعی مثل پژمان نوری و امید ابراهیمی و سعید عزتاللهی و … همه در حال توپگیری بودند نه اینکه حمله کنند. همه از ژنرال به سرباز تبدیل شده بودیم! اگر یادتان باشد کسی در جام جهانی نتوانست خودش را نشان دهد و هیچکدام از بازیکنان حتی طارمی هم پیشنهاد ویژهای نداشتند. طارمی با کمترین مبلغ به پرتغال رفت و آنجا خودش را نشان داد. چون همه برای کیروش و قراردادش بازی میکردند ولی به نظرم در جام جهانی بازیکن باید خلاقیت خودش را نشان دهد نه اینکه حمال شخص دیگری باشد. این قضیه دردی را دوا نکرد. کیروش مربی بدی نبود. دیسیپلین و مدیریت او عالی بود ولی فنی به فوتبال ما کمک نکرد. من یک سال در اردوی او بودم ولی غیر از توپگیری کار نکردم. مثلا دیسیپلین از او یاد گرفتم یا کاریزما داشت و رفتار با بازیکن بلد بود.
ولی همین مربی از مهرداد پولادی بهترین بازی را گرفت.
یادم است یک سری از بازیکنان مثل مازیار زارع و مهرداد پولادی را دوست داشت. سری اول ۵۰-۶۰ بازیکن را دعوت کرد و ما دو ماه و نیم در اردو بودیم. مجتبی جباری و محمد نوری را خط زد. در بین بازیسازها من و علی کریمی و مصطفی سیفی مانده بودیم. آن موقع در اردو بودیم مازیار زارع ۱۰ کیلوگرم اضافه وزن داشت و میگفت من که خط میخورم. مثلا مهرداد پولادی اصلا یک ذره امید نداشت چون مهرداد هافبک دفاعی بود ولی مثل قضیه رحمان رضایی با تغییر پست و تشخیص کیروش رفت دفاع چپ و در لیست ماند. یک سری چیزهای کیروش خوب بود ولی خیلی از نظر فنی به فوتبال ما کمک نکرد.
ولی الآن اسکوچیچ خب تفکراتش فرق دارد و اندازه او دفاعی نیست. شاید دلیل حمایت سردار از او هم همین باشد که تصورش این است با اسکوچیچ شانس گلزنی بیشتری در جام جهانی دارد و میتواند خودش را نشان دهد.
من این را قبول دارم. من زمان کیروش خب در اردو بودم و یکی از دلایلی که در جام جهانی خط جلوی ما درخشش نداشتند این بود که بیشتر درگیر کار دفاعی بودند. کیروش میدانست مردم ایران از باخت یک بر صفر جلوی آرژانتین خوشحال میشوند. درحالی که فوتبال عوض شده و دیگر گذشته دورانی که ما ۱۷ تا به مالدیو میزدیم. الآن شما یک سرمربی خوب را به مالدیو ببر، ۶ ماه با آنها کار کند به شما قول میدهم آن تیم یقه ایران را میگیرد. الآن جلوی ضعیفترین تیم دنیا هم کار سادهای ندارید.
در شرایط فعلی به نظر شما به نفع تیم ملی هست که اسکوچیچ بماند؟
اسکوچیچ الآن آمده کار خیلی سختی که خیلیها ترسیدند آن را قبول کنند را انجام داده است ولی ما با اسکوچیچ هیچوقت رو به جلو نمیرویم. کره و ژاپن با بهترین مربیان خارجی رو به جلو رفتند ولی ما اینطور نیستیم. پیش خودمان میگوییم ما که صعود نمیکنیم خب همین اسکوچیچ باشد. درحالی که ما واقعا استعداد داریم. اماراتیها به ما میگفتند برزیل آسیا! آنها یک اسماعیل مطر داشتند ولی ما در یک پست ۵۰ تا اسماعیل مطر داشتیم.
بازیکنان فانتزی مثل خودت فکر کنم محصول فوتبال کوچه و خیابان بودید ولی با اینکه بازیکنان دهه ۶۰ مثل ناصر محمدخانی و خیلیهای دیگر که از شما سر بودند اما شما بیشتر دیده شدید.
ولی به نظرم نسل ما بهتر بود. مثلا شما امیر قلعهنویی را با علی کریمی مقایسه کنید. زمان ما بحث دوندگی هم آمد و یادم است در استقلال ۱۳۹۲ من ۱۳ کیلومتر میدویدم.
آن آمار که خیلی قابل اعتماد نبود!
من خودم هم از آمار آن تعجب میکردم.
ولی در مورد پلیمیکرها به نظرم نسل دهه ۶۰ بهتر بود.
من خیلی این را قبول ندارم و به نظرم سلیقهای است. ببینید من خودم پلیمیکر بودم بین مجتبی جباری و نویدکیا به محرم ۲۰ میدهم به مجتبی ۱۵. این سلیقه من است. محرم با آن همه مصدومیت به نظرم بهترین بود. کسی که هم در حمله شرکت میکرد، گل میزد، گل میساخت، توپ میگرفت و همه کار میکرد. محرم اگر در استقلال و پرسپولیس بازی میکرد خیلی بیشتر از اینها دیده میشد.
تازه از نسل ۶۰ نادر دستنشان هم داشتیم که با اینکه خیلی هم خوب بود اما پشت خط بقیه ستارهها ماند.
ایشان هم هافبک فوقالعادهای بود ولی به نظرم فوتبالیست را نباید در یک جا قضاوت کرد. کسی که ۵ تا شهر برود و در حداقل ۳ جا موفق باشد فوتبالیست است. من خودم سالی که ابومسلم بودم ۱۱ گل زدم و ۱۶ پاس گل دادم و هیچ پنالتی هم نزدم. من اگر مشهدی بودم با همین فوتبالم آنجا میماندم شاید اسطوره میشدم. فوتبالیست اگر ۵ تا تیم برود و خوب باشد درست است. مثلا رضا ناصحی بعد ابومسلم درخشش نداشت و فقط در شهر خودش که بازی میکرد و حاشیه امنیت داشت خیلی خوب بود. البته امثال قاسم حدادیفر و محرم نویدکیا که به سطح ملی میرسند فرق دارند چون در تیم ملی خودشان را ثابت کردند. بازیکنانی که در یک تیم بودند کمتر از بقیه رقابت کردند. من در استقلال سال اول با ۲۰ سال سن پدیده شدم و سال بعد برای من مجتبی جباری را آوردند که رقیبم شوند. در ابومسلم شما وقتی میثم بائو داری دیگر کسی در سطح تو نمیآورند اما شما در استقلال حاشیه امنیت نداری. همین مجتبی جباری وقتی رفت سپاهان نتوانست بازی کند ولی شرایط استقلال را نداشت. مجتبی بازیکن خیلی خوبی بود ولی در تعویض تیم موفق نشد. مجتبی اگر جای استقلال در سپاهان بود میتوانست علیه مربی مثل مظلومی مصاحبه کند؟ به نظرم هر وقت توانستی خودت را چند جا وفق دهی یعنی هم باهوش هستی، هم فوتبالیستی.
رفتن شما به استقلال چگونه بود؟ با مصدومیت به استقلال رفتید؟
هفته سوم لیگ ما در نوشهر با استقلال بازی داشتیم، سومین سالی بود که در شموشک بازی میکردم و بازیکن آزاد بودم. بعد از بازی یک نفر از طرف کامران منزوی به من زنگ زد. پرسید شما بازیکن آزاد هستی؟ گفتم بله.
گفتند شما از این لحظه به بعد بازیکن استقلال هستی. آن زمان قلعه نویی مربی استقلال بود و این دید دقیق او بود که هفته سوم بازیکن شماره ۱۱ شموشک که من بودم را زیرنظر گرفته بود.
من آن زمان هنوز با شموشک قرارداد داشتم و باید میگذاشتیم فصل تمام شود. هم زمان هم ما در تیم ملی برای حضور در المپیک یک سری اردو ها داشتیم.
هفته هجدهم لیگ ما در رشت بازی داشتیم،بازی ما شب بود و صبح روز بعد باید برای بازی های مقدماتی المپیک راهی ژاپن میشدیم. آن زمان بازیکن ها خیلی بزرگی در تیم ملی بازی میکردند. محرم نویدکیا، محمد نصرتی، مهدی رحمتی، وحید طالبلو و خیلی از بزرگان دیگر در تیم ملی امید آن زمان باز میکردند.
در همان جا بود که رباط پای من پاره شد. دقیقا همان صبحی که بچه ها به ژاپن رفتند من به اتاق عمل رفتم. محمد مایلی کهن هم خیلی روی من حساب میکرد. آن زمان من بچه بودم ولی به من میگفت تو باید یک کریم باقری جدید برای ایران بشوی. بخاطر فیزیکی که من داشتم، من را یک خط عقب تر در زمین میگذاشت. مایلی کهن با سیستم سه، پنج، دو بازی میکرد و من را پشت دو بازیکن دیگر میگذاشت که من حتما بازی کنم و این از اعتماد زیاد او به من بود.
با اینکه بیست سال گذشته است میخواهم یک تشکر ویژه کنم از کامران منزوی که در آن زمان با اینکه من جراحی کرده بودم برای من هتل گرفت و به من رسیدگی میکرد. در شرایطی که من هنوز با استقلال قراردادی نداشتم و خب همانطور که می دانید بازیکن وقتی جراحی میکند اصلا مشخص نیست که به مسابقات میرسد یانه. با همه این ها غذا، فیزیوتراپ، هتل و همه چیز توسط این تیم به صورت رایگان در اختیار من قرار میگرفت.
بعد از دو ماه که یک مقدار اوضاع پاهایم بهتر شد برای قرارداد به استقلال رفتم که البته آن زمان عصا داشتم، همان زمان قرادادی سه ساله با استقلال بستم، البته پاسی ها هم دنبال من بودند و حاضر بودند صد میلیون بیشتر از استقلال هم بدهند. البته روی این حساب که روی من سرمایه گذاری کنند و من لژیونر شوم و همان پول برگردد. بعد از بستن قرارداد با استقلال من شش یا هفت ماه مصدوم بودم و بازی نکردم تا بازی دربی آن فصل که خیلی هم خاطره انگیز شد.
در تیم ملی امید زمان شما بود که امیر حسین صادقی بود که بخاطر تخته بازی کردن از تیم ملی خط خورد؟
امیرحسین به خاطر تخته و ورق بازی خط خورده بود. خیلی از بچه ها در آن تیم بودند. مهرزاد معدنچی، علی علیزاده، حمید شفیعی، محمد نصرتی، حسین کعبی و خیلی های دیگر در تیم ملی امید آن زمان بودند و تیم از نظر من خیلی قوی بود.
سال ۸۳ وقتی از شموشک به استقلال آمدید در قائم شهر شایعه کرده بودند که شما با دادن زمین و ماشین به تیم وارد شدید، ماجرا آن حواشی چه بود؟
کلا در ایران باب است که البته الان کمتر شده ولی آن موقع که فضای مجازی نبود، هرکس حرفی میخواست بزند را میزد. من با اینکه پدرم در قائمشهر وضعیت مالی خوبی داشت و کم و کسری نداشتیم ولی چون نمیدانست من قرار است فوتبالیست معروفی شوم و به استقلال و تیم ملی برسم همیشه مخالف فوتبال بازی کردن من بود. به همین خاطر من برای خریدن اولین کفش فوتبال خودم از هیئت قرآن محل ۱۸ هزار تومان وام گرفتم. البته آن موقع میگفتند در بابلسر زمین و ویلا داده است. خب این چیزها طبیعی است کسانی که در خانه مینشینند و تمرین نمیکنند، زحمت نمیکشند و درباره دیگران میدوزند و میبافند.
فوتبال پخش زنده دارد و سر هیچکس را نمیتوانی کلاه بگذاری. یعنی با ۵ دقیقه بازی کل استادیوم سر شما میریزد؛ به خصوص در تیمهایی مثل استقلال و پرسپولیس. این چیزها برای آدمهای ضعیف است که هیچوقت نمیجنگند و دنبال هدف نیستند. در خانه نشستهاند و میبینند یکی چون پدرش پولدار است پس حتما پول داده. اصلا در فوتبال هرکسی حتی در سن کم هم پول بدهد به جایی نمیرسد. فوتبالیست در سن کم هم باید پول بگیرد و انقدر خوب و قوی باشد که التماس او را کنند. من در ۲۰ سالی که در فوتبال بودم ندیدم کسی به پول حتی در لیگ یک بازی کند. شاید کنار تیم بودند و وقت گذراندند ولی بازی نکردند. بعد از آن هم اتفاقات ناهنجاری برای آنها میافتد. یک سری از پدر و مادرها چون اطلاعات ندارند پول میدهند و این بچه بعد از چند سال همه چیز زندگی خودش و اهدافش را از دست داده و این قطعا دچار مشکل میشود.
این چیزها برای ما که در سطح ملی بازی کردیم نیست. من زمانی که به استقلال آمدم بازیکن تیم المپیک بودم و در بهترین سن آزاد بودم. من آن سال اگر رباط صلیبی پاره نمیکردم از راپیدوین اتریش هم پیشنهاد قرارداد ۵ ساله داشتم و حتی یادم است کارهایم درست شده بود که دو ماه قبل نقل و انتقالات مصدومیت اتفاق افتاد. من پدرم پول داشت ولی کفش خودم را با وام خریدم. پدرم مال و پول داشت ولی خرج نمیکرد و به سختی به دست آورده بود. تا سوم راهنمایی پدرم پول اصلاح مو نمیداد و کچل میکردیم. آیا چنین شخصیتی زمین و خانه میدهد تا من به استقلال بروم؟
چه طور شد بعد از استقلال به الشعب امارات رفتید؟
من در سال سوم حضورم در استقلال جزو بهترین گلزن های استقلال شدم، با اینکه ده هفته اول از ناحیه زانو مصدوم بودم. در همان سال من لژیونر شدم و به امارات رفتم.
زلانکو کرانچار، مربی آن زمان الشعب من را خیلی دوست داشت. اما متاسفانه یکبار ایشان با حالت غیرطبیعی سر تمرین آمد و با اینکه تیم ما با حضور او بهترین نتایج تاریخ الشعب را گرفته بود، دقیقا بعد از بازی جام حذفی که ۴-۳ برده بودیم ایشان را اخراج شد. در روزنامه های آنجا از مصرف مشروبات الکلی ایشان با جزئیات خیلی زیادی نوشتند و من حس می کنم این اتفاق به بازیکنانی که ایشان خط زدند مربوط میشد. اینها بازیکنان قدیمی بودند که ایشان اول فصل در اردوی آلمان به خاطر بینظمی خط زده بود. آنها هم از این ماجرا سواستفاده کردند و فوری همه چیز را به همه گفتند و جزئیات تمرین و اتفاقات آن روز را به روزنامه ها گفتند.
شما با کرانچار در پرسپولیس هم کار کردید، شخصیت او چه طور بود؟
زلانکو کرانچار هم از نظر شخصیتی و هم از نظر حرفه عالی بود. زمانی که مربی پرسپولیس بود من مثل پسرش بودم. وقتی می خواست بازیکنها را را آنالیز کند، به من که میرسید میگفت: «میثم خودش وظیفهاش را میداند اصلا نیازی به توضیح من نیست.» خیلی هم به شخصیت و اخلاق، در عین حال که به مسائل فنی اهمیت میداد، توجه میکرد. انسان فوق العاده سالمی هم بود.
اولین بار زمان آقای دایی به تیم ملی امید دعوت شدید؟
ما اولین بار به بازی های غرب آسیا در اردن رفتیم که آنجا قهرمان هم شدیم. آن زمان دوره آقای پرویز مظلومی بود. ما تیم عراق را که در جام ملت های آسیا قهرمان شده بود، با همه بازیکن ها و تماشاچیهایش، هم در دور مقدماتی و هم در فینال بردیم.عراقیها سی هزار تماشاچی در اردن داشتند. همه بازیکن های خوبشان هم بودند. این در حالی بود که تیم ما بیشتر منتخب از لیگ برتر بود و لژیونر ها هم با ما نبودند.
بنظر می آید آن سال بهترین سال فوتبالت در استقلال بود، درست است؟
شما وقتی در استقلال و پرسپولیس به عنوان یک هافبک بهترین گل زن تیم میشوی، صد در صد به تیم ملی دعوت میشوی، حالا اینکه بازی بکنی یا نکنی به سلیقه مربی مربوط است.
من آن سال با اینکه ده بازی اول را مصدوم بودم،در بازی با سپاهان در استادیوم آزادی ۲-۱ بردیم، هر دو گل را هم من زدم، شب وقتی یک خبرنگار به من زنگ زد، من از روی جوانی حرف هایی را در مورد آقای قلعه نویی زدم.
چرا از دست قلعه نویی ناراحت بودید؟
من به خاطر یک ماجرایی که در یکسال قبل در تمرین استقلال افتاده بود، با یکی از دوستان آقای قلعه نویی دعوایم شده بود، سر همین مسائل هم من آن سال خیلی در استقلال اذیت شدم، آقای قلعه نویی آن سال من را خیلی بازی نداد و من را خیلی اذیت کرد، من هم تازه ازدواج کرده بودم، در سن بیست سالگی پدیده لیگ شده بودم، سال بد روی سکو رفته بودم، سال بعد هم بهترین گلزن استقلال شده بودم، درواقع آقای قلعه نویی داشت حق من را ناحق میکرد.
من همیشه در زندگی، مخصوصا زندگی ورزشیام صادق بودم، خیلی وقتها من جلو میافتادم و حرف میزدم. وقتی خبرنگار به من زنگ زد، عصبانی شدم و همه چیز را درمورد آقای قلعه نویی گفتم. بی پروا حرف زدم و گفتم اصلا آقای قلعه نویی نقشی در آمدن من به استقلال نداشت و همه اش زحمات کامران منزوی بود، از اذیت هایی که شده بودم هم گفتم. آن موقع ما ۲۰ ساله بودیم و سیاسیت نداشتیم. حالا امروز بازیکن ۱۷ ساله سیاست های خودش را دارد و مثلا مدیر برنامه اش به جایش حرف میزند. ما همیشه صادقانه حرف میزدیم.
آقای قلعه نویی سرمربی تیم ملی بود و قرار بود لیست تیم ملی را بدهد، بخاطر همین مصاحبه من را جز ۴۰ تای تیم ملی هم دعوت نکرد. صبح همان روز به من زنگ زدند، من آن موقع هنوز نمیدانستم امیر قلعه نویی در استقلال همه کاره است. آقای قلعه نویی زنگ زد و حسابی من را توبیخ کرد. می گفت حالا که در مورد من این حرف هارا زدی من چهطور تو را به تیم ملی دعوت کنم؟
من هم گفتم من هر چه گفتم صادقانه گفتم، پارسال حق من این نبود این همه اذیت بشوم، من خیلی تحت فشار بودم و از ته دل گفتم در هر جای دنیا اگر یک بازیکن بیست ساله رو شود، رویش سرمایهگذاری میکنند نه اینکه اذیت کنند. البته من برای ایشان خیلی احترام قائلم، خیلی زحمت کشیدند، ما جوان بودیم. بهتر بود من این حرف هارا نگویم چون همین امروز هم هیچ بازیکنی این کار را نمیکند.
اولین بازی که در استقلال انجام دادی هم دربی بود که به نوعی سورپرایز قلعه نویی شدی و حسابی درخشیدی. خاطره خاصی از آن بازی داری؟ اصلا چه شد که قلعه نویی چنین تصمیمی گرفت؟
سر تمرین بودم آمد من را کشید کنار گفت: تهران تنهایی؟ گفتم بله. گفت از هفته بعد به مادرت بگو بیاید بهت برسد و هوای تو را داشته باشد. گفتم: چیزی شده امیرخان؟ گفت: تو دربی فیکسی! فکر کردم شوخی میکند چون من هشت، نه ماه بود که بازی نکرده بودم. هنوز چهار هفته بازی داشتیم گفتم اگر میخواست من را در دربی بازی بدهد حداقل یک بازی در لیگ قبلش به من بازی میداد. به من گفت برو با امید تمرین کن و تا دربی نمیخواهم تو را به حریفان نشان دهم ، یادم نمیرود یک بازی دوستانه با امید استقلال مقابل آرارات ۹ گل زدیم که ۷تای آن را من زدم، همه مانده بودند که من کی هستم؟ در آن بازی من همه را دریبل میکردم. خبر گل نی من به گوش قلعه نویی رسید و کمی نرم شد. حتی یادم است یکبار به اکبر میثاقیان آن زمان این داستان را گفتم که قلعه نویی این حرف را به من زده است، میثاقیان هم گفت اگر او به تو بازی داد من پا برهنه از مشهد تا تهران میآیم. یادم میآید سه چهار روز قبل از دربی بود داشتم به زمین تمرین مرغوبکار برای تمرین میرفتم که به خاطر مراسم عاشورا در ترافیک ماندم و ۴۵ دقیقه دیر سر تمرین رسیدم. تا به زمین رسیدم از دور به من گفت برو نمیخواهد سر تمرین بیایی سه روز مانده به دربی گفتم دیگر هیچ شانسی برای دربی ندارم، من هم برگشتم سوار ماشین بشوم تا برگردم که صمد مرفاوی به دنبالم آمد و من را سر تمرین برد گفت جدی نگیر کمی نرمش کن و برو تو فیکس دربی هستی.
تا شب بازی شد که در اتاق به من نکات فنی را گفت و من تا صبح خوابم نمیبرد. مردم هم دم در هتل تشویق میکردند و من از سر و صدا و استرس خوابم نمیبرد. همهی این استرس ها تا زمانی بود که من پایم را در زمین گذاشتم . وقتی برای گرم کردن به زمین رفتم انگار نه انگار مقابل صد هزار نفر قرار است برای اولین بار در دربی بازی کنم. آنها روی من شناخت زیادی نداشتند و نمیدانستند که دریبلیگ بالایی دارم و چند بار از محوطه خودمان تا محوطه آنها همه را دریبل کردم. یه عکس معروف هم دارم با آقا کریم که دریبلش کردم و پشت من است و همیشه با آن عکس اذیتش میکنم. دو سه بار با خدا بیامرز علی انصاریان در همان ۲۰ دقیقه برخورد داشتیم که علی آقا مصدوم شد و شیث جای او آمد. تا اینکه از همان بازی بود که مطرح شدم و وقتی بازی تمام شد مردم دم در هتل از من میپرسیدند تا الان کجا بودی؟ آن زمان فضای مجازی نبود که مردم بدانند بازیکن خوبی در تمرین استقلال حضور دارد اما به او بازی نمیرسد. آقای حاج رضایی کارشناس همان شب گفت بی شک برترین بازیکن دربی میثم بائو بود. برانکو هم همان زمان ها اعلام کرده بود که او تنها کسی است که می تواند در آینده جای علی کریمی را بگیرد. بعد از آن خیلی روی فرم بودم و گل های زیادی زدم. مردم همیشه از بازیکنی که دریبل می زند خوششان میآید.
قضیه جدایی سال ۸۶ از استقلال و رفتن به امارات چه بود؟ در لیگ ششم ستاره استقلال بودی و ناگهان جدا شدی.
به باشگاه رفتم و آقای فتح الله زاده و آقای امیری در باشگاه حضور داشتند و آقای کامران حضور نداشت شاید اگر آقای کامران بود آن اتفاق رخ نمیداد. همین آقای امیری به من گفت به همان سی دی فروش های امارات برود که خیلی به من برخورد. وقتی یک بازیکن پیشنهاد لژیونر دارد باید به او پیشنهادی بدهید که حفظش کنید نه اینکه پیشنهادی حتی کمتر از سقف لیگ بدهید. جایی که برای من ارزش قائل نبودند من میرفتم. همین سال ۹۲ که آقای قلعه نویی از من خیلی ناراحت شد که چرا وقتی جباری و جانواریو از تیم جدا شدند من هم رفتم. استقلال هیچ هافبکی نداشت که ایمان باصفا برای استقلال بازی میکرد. امیر قلعه نویی به من پیام داد که من فعلا ایران نیستم جایی نرو تا من برگردم. من هم تشکر کردم و گفتم من ۲۴ بازی کردم، پایم را برای این تیم دادم ولی فقط ۳۸% پول گرفتم که این بدترین بی احترامی به من است. یک سری از بازیکنان ۹۰% گرفتند و من دیگر جوان نیستم که ذوق بازی در استقلال را داشته باشم. تیم های دیگر به من قول هایی داده اند که به آن عمل کردند و با تشکر از شما ولی قصد جدایی دارم.
بعد هم که به پرسپولیس رفتید که باعث غافلگیری همه شد، با اینکه گفته میشد دوست داشتید به استقلال برگردید
من در ابومسلم که بودم در بازی مقابل پرسپولیس دو گل زدم و دو پاس گل دادم که خبرنگار بعد از بازی با من مصاحبه کرد و گفت این گل ها را به استقلالی ها تقدیم میکنی من هم گفتم بله، او هم شبش تیتر زد این گل ها تقدیم به تمام استقلالی های ایران. بعد از آن از باشگاه پرسپولیس به من تماس گرفتند گفتند تو از الان با ما هستی. گفتم تا فصل تمام نشود تصمیم نمیگیرم. فصل تمام شد و من با اینکه نفر اول با پرسپولیس مذاکره کردم اما آخرین نفر با این تیم ثبت کردم، یکی دو ماه هی این طرف آن طرف کردم صبر کردم، مسافرت میرفتم که منتظر استقلال بودم، من در تیم ملی عملکرد بسیار خوبی داشتم. پرسپولیسی ها همیشه احترام من را نگه داشتند. من آن فصل فوق العاده بودم. تیمی مثل پرسپولیس آمد شماره ۱۰ با بیشترین قرارداد و بیشترین پیش قرار داد را به من داد اما یک تماس از استقلال دریافت نکردم. که من بعدها فهمیدم جریان چیست و مثل اینکه دو سه بازیکن به صمد مرفاوی گفته بودند که زانوی من مشکل دارد و صمد که قصد داشت با من صحبت کند بی خیال شده بود. به خاطر شرایط خانوادگی که داشتیم من هم ترجیح دادم در تهران بمانم. شما هم اگر جای من بودید و تیمی مثل پرسپولیس به شما چنین پیشنهادی میداد از تیم میرفتید. من مستقیم از استقلال به پرسپولیس نرفته بودم اگر این کار را کرده بودم مشکل داشت و بزرگترین اشتباه بود، اما من دو سه تیم عوض کردم و بعد به پرسپولیس رفتم. صبح روز قرار داد با پرسپولیس با استقلالی ها تماس گرفتم و جواب من را ندادند. خیلی به من برخورد وقتی پرسپولیس اینطور برای من ارزش قائل بود عقل گفت این را انتخاب کن.
حالا واقعا استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟
ما از بچگی در تمام شرایط برای بازی های نساجی به ورزشگاه میرفتیم و قطعا یک نساجی چی هستیم. همیشه در گرما و سرما حامی این تیم بودیم. در استقلال پرسپولیس این آدم هایی که پیراهن بوس میکنند را نگاه نکنید از نظر من در فوتبال حرفه ای این چیزها وجود ندارد. فوتبالیست حرفه ای، حرفه ای فکر میکند. مهم نیست در چه تیمی هستی مهم این است که هر زمان برای آن تیم به میدان میروی با تمام وجود برای آن تیم بازی کنی. در تیم پرسپولیس تا زمانی که آقای کرانچار بود شرایط بسیار خوبی داشتم و عملکرد فوق العاده ای داشتم تا آقای دایی آمد و من را کنار گذاشت.
چرا؟
نمیدانم. یک مسائلی اشتباه به گوش او رسیده بود. من اصلا در زندگی ام قلیان نکشیدهام، یا یکبار رفتم با آقای دایی صحبت کنم که چرا به من بازی نمیدهد گفت کمتر پشت سر من حرف بزن. که یک بار با تیم برادر آقای دایی بازی دوستانه داشتیم و من سه چهار گل زدم که برادر آقای دایی به او گفت چرا میثم را بازی نمیدهی؟ شش هفته مانده بود، دو هفته که به خاطر اینکه استخر نرفتم اخراج شدم بعد هم گفته بود که من در قهوه خانه فلان جا پشت سر او حرف زده ام که من اصلا آنجا نبودم آمار اشتباه رسانده بودند. که وقتی این حرف ها را شنیدم گفتم چیزی نگویم بهتر است و خداحافظ شما.
کلا انگار زمان بازی کمی هم مغرور بودی؟
نه اما برای بازی کردن آویزان نبودم اینکه به گوش یک نفر بدون مدرک برسد من حرفی را زده ام و جبهه بگیری چیزی نگوییم بهتر است. در فوتبال از بس فشار های زیادی را همه تحمل کردهاند ذهنیت ها همه منفی است. علی آقا در خارج از فوتبال سلطان است اما فوتبال به کسی رحم نمیکرد.
از رفتن به نساجی بگویید، چه شد که مدیر نساجی شدی؟
در این چند سالی که فوتبال را کنار گذاشتم به تحصیل و کلاس های مربیگری پرداختم. فوق لیسانس مدیریت ورزشی را گرفتم. خیلی کم در بین فوتبالیست ها میبینید که تحصیل کرده باشند و یا مدیرانی که در زمینه ورزش تحصیل کرده باشند. من مدرک ای مربیگری را نیز با نکونام و عنایتی گرفتیم. مدیریت را دوست دارم اما این فوتبال کنار خط به تو چشمک میزند. متاسفانه در ایران حالا هیچ کمک مربی را نمیبینید که از بازیکنان بزرگ باشد. افرادی مثل سیدجلال و خسرو را نیز به آنها حال دادهاند آنها مربی گری نمیکنند. افرادی مثل خسرو را میآورند اما هیچ وقت سراغ کسی با روحیات من نمیآیند. درست است در ایران یک شبه سرمربی میشود اما درستش این است که سه الی پنج سال سابقه داشته باشند بعد وارد دنیای مربیگری شوند. متاسفانه در حال حاضر سرمربیگری در ایران چرخشی شده از یک تیم به تیم دیگری میروند و این فضا را به افرادی مثل من، آندرانیک تیموریان، مجتبی جباری نمیدهند.
برای پاره کردن همین حلقه سراغ فردی مثل حمید مطهری رفتی که در این حلقه نبود؟
حمید در این حلقه نبود و کاملا به صورت پله پله مربیگری بالا آمد، حمید مطهری پسر خوبی است و همیشه مد نظر من و همه بوده. اما این را بدانید که ۳۰ الی ۴۰ درصد از مربیگری شانس است. فوتبال و فوتبالیست شدن شانس نیست اما در مربیگری سرنوشت دست دیگران است. حمید خیلی فرد سالم و با شخصیتی است کارش را دوست دارد اما باید مدیریتش هم در کنار این همه فن قوی کند عالی میشود.
حمید مطهری در نساجی هم جملات قصار میگوید؟!
خب ایشان از شاگردان آقا مجید جلالب هستن دیگر ادبیات همه خوب است. ولی فرد سالمیه، ۲۰ سال است در فوتبال است و به حقش نرسیده اما در مربی گری به تنهایی بالا آمده و آدم های دو هزاری دور او حضور ندارند. دنبال باند جمع کردن و این کارها نیست
استادیوم وطنی هم بالاخره آماده شد. شما یکی از تیمهایی بودید که از نبود هوادار خیلی ضرر کردید.
در فوتبال ۹۰% ذهن است. تیمی که میداند قرار است به قائمشهر بیاید از نظر ذهنی ۲۰ الی ۳۰ درصد پایین میآید. ولی وقتی به زمین بی طرف میرویم اتفاقا آنها میزبان میشوند و روحیه بیشتری میگیرند چون میدانند تیم های شمالی به آن آب و هوا عادت ندارند. به هر حال تیم شمالی ۵،۶ بازیکن شمالی دارد با این شرایط وقتی بازی در زمین بی طرف برگزار میشود ما دفاع میکنیم آنها حمله و این به ما ضربه زد.
بیشتر بخوانید:
۲۵۸ ۲۵۸