نمایش «پدر» به کارگردانی آروند دشتآرای چند روزی است که اجرای خود را در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر آغاز کرده، نمایشی که در آن رضا کیانیان در نقش یک بیمار مبتلا به آلزایمر روی صحنه میرود و لیلی رشیدی هم نقش دختر او را بازی میکند.
کیانیان از چالشهای بازی در این نمایش میگوید. برای چندمین بار توصیههای خود را به مسئولان فرهنگی و نمایندگان مجلس یادآوری و بار دیگر بر ضرورت پایبندی به اصل گفتگو تاکید میکند.
نمایشنامه «پدر» را فلوریان زلر نوشته، نمایشنامهنویس شهیر فرانسوی و مدتی بعدتر هم نسخه سینمایی همین کار را با کارگردانی خودش ساخته است. فیلمی که آنتونی هاپکینز برای بازی در آن جایزه اسکار را گرفت.
از نخستین روزهایی که خبر اجرای این نمایش منتشر شد، بسیاری از تماشاگران کنجکاو شدند که بدانند بعد از بازی درخشان هاپکینز، یک بازیگر دیگر با چه چالشهایی برای بازی در آن نقش رو به رو میشود.
اما رضا کیانیان از کل کل کردن خوشش میآید. فرقی هم نمیکند طرف مقابلش آنتونی هاپکینز باشد یا نمایندگان مجلس یا تلویزیون. او اصولا اهل چالش است و هیچ باکی ندارد که بازیاش در این نمایش با بازی هاپکینز مقایسه شود.
او میگوید: اتفاقا از این مقایسه خیلی هم خوشحال میشوم چون اولا سینما و تئاتر دو مدیوم مختلف و متفاوت هستند و هر که میاندیشد که با بازی آنتونی هاپکینز دیگر، همه چیز تمام شد و کسی دیگر نمیتواند این نقش را بازی کند، باید بگویم نه! تمام نشده است! هنوز در بازیگری دریچههای بسیاری وجود دارد که باید از آنها به نقشها بنگریم. اتفاقا من این چالش را دوست میدارم و خیلی خوشحال میشوم در نمایشی که آقای هاپکینز در نسخه سینماییاش بازی کرده، بازی کنم و نشان دهم آنتونی هاپکینز خیلی خوب بازی کرد و من نیز خوب بازی میکنم . مردم ما باید بدانند ما در تئاترمان بازیگران بسیار خوبی داریم. در سینما هم چنین است ولی پشت یک فیلم هالیوودی آنچنان تبلیغات رسانهای هست که دیگر آثار، هیچ میشوند.
به تماشاگران سفارش میکنم فیلم را ببینند و بعد به دیدن نمایش بیایند
اما تبدیل نمایشنامه «پدر» با همه قدرتمندیاش به فیلم و حتی اجرای صحنهای آن کاری است دشوار و کیانیان هم با تایید این نکته اضافه میکند: بله کاری است بسیار سخت . البته این را هم بگویم که نمایشنامه از سناریو بهتر است. با اینکه خود نویسنده، این تبدیل را انجام داده ولی نمایشنامه بسیار قدرتمندتر است. به تماشاگران هم سفارش میکنم فیلم را ببینند و بعد به دیدن این نمایش بیایند چون در این صورت متوجه اختلاف فاحش تئاتر و سینما و تاثیرگذاری صحنه تئاتر میشوند. البته که بارها و بارها از روی فیلمها، تئاتر اجرا شده و اصولا هم که اغلب فیلمهای درخشان بر اساس نمایشنامهها ساخته شدهاند ولی همواره نمایشنامه از نسخه سینمایی قویتر بوده است همچنانکه نمایشنامههای تنسی ویلیامز نمونه خوبی است که نشان میدهد یک نمایشنامه چقدر میتواند بهتر از نسخه سینمایی باشد.
قرار نیست در این نمایش درس آلزایمرشناسی بدهیم
بیماریها بیرحم هستند و بعضی مانند آلزایمر، بیرحمتر. این بیماری حالا دیگر نه نادر است و نه قابلپیشبینی. گاه کسانی درگیر آن میشوند که سبک زندگیشان سبب میشد هرگز چنین عاقبتی را برایشان پیشبینی نکنیم و این چنین است که در این روزگار اگر در خانواده خودمان هم نمونه این بیماران را نداشته باشیم، حتما از تجربیات اطرافیانمان چیزهایی شنیدهایم. بنابراین تماشای یک بیمار آلزایمری چه در تئاتر و چه در سینما نمیتواند چندان هم راحت باشد. اما در این میان، وضعیت بازیگری که نقش چنین بیماری را بازی میکند، چگونه است؟
کیانیان که پیشتر هم در فیلم «کفشهایم کو» به کارگردانی کیومرث پوراحمد نقش یک بیماری آلزایمری را بازی کرده، در این باره میگوید: آلزایمر به هر حال موضوعی ناراحتکننده است بویژه برای کسانی که با آن درگیر بودهاند. به گمانم همه خانوادهها حتی اگر در فامیل درجه یکشان با این بیماری درگیر نشده باشند ولی در قوم و خویش یا اطرافیانشان حتما با آن مواجه شدهاند و اتفاقا باید خوب بیاموزند که با یک بیمار آلزایمری چگونه باید رفتار کرد. البته که قرار نیست در این نمایش درس آلزایمرشناسی بدهیم اما تماشاگر با دیدن آن متوجه میشود که با یک بیمار آلزایمری چگونه رفتار کند که او راحتتر باشد. ۳۱ شهریور هم که روز جهانی آلزایمر است و در جهان درباره این بیماری گفتگو میکنند.
پشت ذهن همه ما پر از غم است
پرسش بعدی ما این است که آثار هنری چقدر میتوانند در شناخت بهتر مردم از این بیماری موثر باشند و اصلا چقدر وظیفه دارند که به چنین موضوعاتی بپردازند؟
کیانیان برای پاسخ به این پرسش تجربه خود را از فیلم «کفشهایم کو» بیان میکند: «به عنوان نمونه، دی وی دی فیلم «کفشهایم کو»، وقتی به بازار آمد، رکورد زد. یعنی از کودکان کمسال تا بزرگسالان دوست داشتند این فیلم را ببینند چون مساله مبتلا به خانواده را مطرح میکند. البته دراماتیزه کردن این ماجرا و ساخت یک اثر هنری در این زمینه کاری است بسیار دشوار که فلوریان زلر، نویسنده بزرگ فرانسوی در این کار، موفق بوده. به هر حال چون عموم مردم در اطراف خود با این مساله رو به رو هستند، استقبال میکنند. قرار نیست تماشاگر با دیدن این کار غمگین شود. فراموش نکنیم که پشت ذهن همه ما پر از غم است و جایی را برای تخلیه غم خود نیاز داریم. این نمایش، همان جاست و مطئنم تماشاگر با حال خوبی از سالن بیرون میرود. یعنی آن معجزه نمایش رخ میدهد؛ معجزه نمایش همین است که آنچنان روح شما را پالایش میدهد که خوشحال از سالن بیرون میروید. »
موضوع بعدی ما در این گپ و گفت، بحثی است که همیشه در تئاتر وجود داشته؛ بارها شنیدهایم که بسیاری از بازیگران حرفهای عنوان میکنند، کار تئاتر برای یک بازیگر، تمرینی برای ورزیده شدن است. اما شرایط فعلی تئاتر ما چقدر بستر این کار را فراهم میکند؟
کیانیان در آغاز از اهمیت تئاتر میگوید: «هنرهای نمایشی در هر مدیومی اعم از سینما و تلویزیون همواره از تئاتر خلق میشود. کسی که تئاتر بازی کند، میتواند ذات و جوهر نمایش را متوجه شود. حتی تماشاگری که تئاتر میبیند، بعدا از تماشای فیلم سینمایی یا سریال لذت بیشتری میبرد چون اصل کار نمایش، تئاتر است. همیشه هم در تمام جهان این گونه است که بهترین بازیگران سینمای هالیوود، از تئاتر آمدهاند. بازیگران خوبی هم بودهاند که با سینما آغاز کردهاند ولی بعدا در تئاتر هم بازی کردهاند تا جوهر نمایش را متوجه بشوند. اما خوشبختانه من از تئاتر آمدهام و همیشه به آن وفادارم. باید تئاتر بازی کنیم چون مادر هنر نمایش است و ما با تئاتر، به ریشه و مادر خود بازمیگردیم و بعد به سینما و تصویر میرویم.»
او در عین حال ادامه میدهد:«پیشتر هم گفتهام، اتفاقی ناخوشایند در کشور ما افتاد و آن هم اینکه پشتیبانی دولتی از تئاتر کمتر و کمتر شد و گروههای نمایشی به سمت سالنهای خصوصی روی آوردند اما تئاتر خصوصی که نمیتواند سالنی با ظرفیت ۶۰۰ تماشاگر بسازد چون چنین بودجهای ندارد. تئاتر خصوصی میتواند سالنهایی نهایتا با حداکثر ۳۰۰، ۴۰۰ تماشاگر بسازد آن هم با امکانات خیلی ناچیز و اولیه ولی ما تئاتریها چارهای نداریم و ناچاریم در همین سالنها کار کنیم و در این سالنها همزمان با چند گروه دیگر روی صحنه برویم. بنابراین باید از بخش زیادی از دکورمان چشمپوشی کنیم. دکور را پرتابل کنیم. لباسهایمان طوری باشد که به راحتی تعویض کنیم. پس ناچاریم به واسطه معجزه هزاره سوم، در تئاتر هم معجزه کنیم! به ناچار باید تئاترهایی کوچک بازی کنیم و حال آنکه اصل تئاتر هر کشوری، تئاترهای مرجع آن است؛ نمایشهای بزرگی که باید در تالار وحدت یا تئاتر شهر اجرا کنیم. اما در شرایط فعلی، تالار وحدت هم اجارهای شده و فقط تئاتر شهر باقی مانده است که مجموعهای دولتی است و دولت باید از آن حمایت کند تا تئاتر مرجع به صورت پیوسته در آن اجرا شود تا تماشاگران و حتی دیگر تئاترها متوجه شوند تئاتر اصلی چیست و همه تئاتر، آن تئاترهای کوچکی نیست که در سالنهای خصوصی رخ میدهد.»
کیانیان با اشاره به هزینههای بالای آمادهسازی یک اثر نمایشی و با تاکید بر اینکه در مجموعههای دولتی، دولت به عنوان تهیهکننده وارد عمل شود و از تئاتر حمایت کند، میافزاید: دولت باید خودش تهیهکننده باشد ولی خلع ید کرده اما آقای نمایندگان مجلس! برادران عزیز و خواهران محترم وقتی خودتان اعلام میکنید ۱۹۰ هزار میلیارد تومان تخلف شده، چرا بخشی از این پول را به تئاتر نمیدهید. میدانید این پول چند برابر بودجه سالانه تئاتر است؟! اما مجلس اصلا ردیف بودجه مستقلی به تئاتر نمیدهد تا بتواند آن را برای تولید، هزینه کند چون مجلس فکر میکند تئاتر اصلا اهمیتی ندارد ولی خطاب به مجلسیان میگویم منبر مدرن، تئاتر، سینما و تلویزیون است که همه جا گسترش پیدا میکند آن هم نه به آن شکلی که تلویزیون، کار میکند که فقط به درد خودش میخورد. سالن تئاتر و سینما مثل مسجد است. همانطور که در زمان پیامبر اعظم، مسجد ضرار وجود داشته که ضد خدا بوده، الان هم ممکن است فیلم ضرار وجود داشته باشد ولی دلیل نمیشود که سالن سینما و تئاتر ضرار باشد. سالن سینما و تئاتر همطراز مسجد است آقایان و خانمهای نماینده مجلس!
او که خوشنود است که مدیران هنری اعم از محمود سالاری، معاون هنری و کاظم نظری، مدیر کل هنرهای نمایشی دانش آموخته تئاتر هستند، اضافه میکند: خوشبختانه در حال حاضر معاون هنری، مدیرکل هنرهای نمایشی و مدیر تئاتر شهر همه تئاتری هستند و برای تئاتر کوشش میکنند. امیدوارم با تلاش آنان و حمایت دولت، تالار اصلی تئاتر شهر، محلی برای اجرای تئاترهای مرجع باشد. همچنانکه در فرانسه و انگلستان همه تئاترهای اصلیشان مانند تئاتر رویال شکسپیر، مورد حمایت دولت هستند.
موضوع بعدی صحبت ما درباره غیبت گفتگو است. آن هم در کشوری که صد و اندی سال است تئاتر دارد و پرسش خود را با این مضمون مطرح کردیم که چرا کشور ما نباید در ایجاد گفتگو موفق باشد و چرا نتوانستهایم تئاتر را از یک هنر ویترینی به زندگی روزمره مردم ببریم؟
کیانیان در پاسخ به این پرسش توضیح میدهد: البته این را فراموش نکنیم وقتی در شهری مانند تهران پیش از کرونا، در یک شب بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تماشاگر به تئاتر میرفتند، یعنی نسلی وجود دارد که دوستدار گفتگو است. اما همواره گفتهام که نه تنها در تئاتر بلکه در همه ارکان حکومتی، ملی، مذهبی و … باید گفتگو وجود داشته باشد ولی میبینیم که تلویزیون ما علاقهای به گفتگو ندارد. آنان دوست دارند یک نفر حرف بزند و بقیه گوش بدهند. با این حساب، نام این رسانه دیگر تلویزیون ملی یا تلویزیون جمهوری اسلامی نیست. ما هم در همین کشور زندگی میکنیم و باید بتوانیم حرفمان را در تلویزیون آن بزنیم. چرا من نمیتوانم در تلویزیون حرف بزنم؟! تلویزیون تکگویی را ترویج میکند در حالیکه باید مروج گفتگو باشد.
او اضافه میکند: متولدین دهه ۷۰ تا ۹۰ اتفاقا اهل گفتگو هستند. آنها از صبح تا شب در فضای مجازی مشغول گپ و گفت هستند. هرچند عدهای، میخواهند با محدود کردن اینترنت، جلوی گفتگو را بگیرند ولی یادشان باشد گفتگو با جلوگیری از بین نمیرود.»
وقتی فقر هست، چه جایی برای گفتگو میماند؟
او هم که مانند بسیاری از اهل فرهنگ از دو قطبی شدن کشورمان اندوهگین است، درباره دلایل این وضعیت ادامه میدهد: کشور ما به دو دلیل دو قطبی شده؛ تلویزیونمان که صبح تا شب میخواهد فقط خودش حرف بزند و اجازه صحبت به دیگران نمیدهد و دلیل بعدی،گرسنگی است. وقتی مردم ما از صبح تا شب باید بدوند تا لقمه نانی به دست آورند، دیگر چه حال و توانی برای گفتگو دارند. مثلا همین موتوریها، همیشه از حضورشان منزجر بودم ولی بعدا پسرم علی گفت، خب اینها چه کنند، ناچارند برای یک لقمه نان در گرما و سرمای وحشتناک از این سر شهر به آن سر بروند. بنابراین در هنگام رانندگی وقتی با تخلفات آنان رو به رو میشوم، دیگر با آنها بحث نمیکنم چون فکر میکنید چنین فردی توان گفتگو داشته باشد؟! شب که خسته و مانده به خانه میرسد، حتی حوصله حرف زدن با زنش را هم ندارد. اگر بچهاش چیزی بگوید، میخواهد توی دهن او بزند. حضرت علی (ع) میگوید از دری که فقر وارد شود، از دری دیگر ایمان خارج میشود. حالا ایمان که جای خود، قبل از آن گفتگو خارج میشود.»
او در ادامه خطاب به مدیران تلویزیون میگوید: «آقای تلویزیون! خانم تلویزیون! یادت باشد گفتگو کن. به من اجازه بده بیایم و صحبت کنم. نه اینکه امثال مرا به برنامههایی دعوت کنی که آخر شب پخش میشود و کسی نمیبیند و بعد هم مدعی شوی که فضا ایجاد کردهای. امثال ما را در طول روز دعوت کن! و مساله دیگر اینکه، هر زمان گرسنگی کمتر شود و مردم خاطر آسودهتری داشته باشند، اتفاقا به گفتگو و اظهار نظر میپردازند و فرهنگ وارد میشود ولی با گرسنگی، جایی برای فرهنگ نمیماند. تلویزیون، دولت مجلس، قوه قضاییه و … باید زمینه گفتگو را برای رشد و تعالی مردم و خودشان ایجاد کنند و ما هم در این نمایش در حد توان خود زمینه گفتگو با خبرنگاران و مخاطبان را فراهم میکنیم.
عکسهایی که همراه این گفتگو منتشر شده از نادر داوودی است.۵۵۵
۵۵۵۵