مهسا بهادری: «بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟» این بیت نقطه پایان تئاتری به نام «بهرام به روایت هفت پیکر» با کارگردانی حامد شیخی است. تئاتری که حکایت بهرام شاه ایران است. سرآغاز این حکایت، قصه سنمار معمار و حادثه تلخی است که برای او رخ داده، این قصه حکایت عاشقانه بهرام بر دختران هفت گنبد و هفت حکایت آن هفت پیکر برای بهرام است.
هفت رنگ، هفت گنبد، هفت دختر از سپید و سیاه و زرد و آبی و سبز و قرمز و قهوهای که هر رنگ یک روز هفته است. به تماشای تئاتر نشستیم و بعد سراغ حامد شیخی رفیتم کارگردانی که جزییات کارش را توضیح میدهد و در ادامه خواهید خواند.
ما از محمود مقامی به عنوان یک بازیگر پیشکسوت انتظار ویژهای داریم، اما بازیشان در این تئاتر آنطور که باید و شاید نمیتواند مخاطب را جذب کند. معمولا باید کارگردان از هنرمند بازی بگیرد. چرا بازی ایشان تا این اندازه کمرنگ است و چرا شما بازی بهتری از ایشان نگرفتید؟
آقای مقامی افتخار دادند که تشریف آوردند. من با هرکسی که میخواهم کار کنم به این ماجرا دقت میکنم که پیش از این با چه افرادی کار کرده و سیستم کاری آنها چگونه بوده است. خب، آقای مقامی سالهاست که کار تئاتر انجام ندادند و در سینما و تلویزیون فعالیت داشتند. اول از همه نگاهی بیندازیم به سابقه کاری ایشان، آقای مقامی در ابتدا کارشان را با ایرج قادری شروع کردند. پیش از انقلاب و در دوره کودکی هم در کار «قصاص» به کارگردانی نظام فاطمی با ناصر ملک مطیعی بازی کرده بودند و بعد هم با «تاراج» و «میخواهم زنده بمانم» کارشان را ادامه دادند.
بعدها این افتخار نصیب ما شد تا در پنج پروژه با هم همبازی شویم که شامل سریال، تئاتر و فیلم سینمایی بود، با توجه به این مواردی که گفتم، اول باید نگاه کرد که پیش از این ایشان با چه کسانی و به چه نحوی کار کردهاند. آیامن میتوان شخصی مثل محمود مقامی را در همه تمرینهایم بخواهم؟ آیا میتوانم بگویم هر روز بیایند؟ خیر. در نهایت رسیدیم به این نقش که نقش بسیار مهم و تاثیرگذاری است، یزگرد، پدر بهرام که دوست داشتم شروع قصه با او باشد. به طول و عرض کارکتر نگاه نکردم، به این توجه کردم که شخصیتی داریم که فکوس روی آن است؛ اما من خیلی مزاحم وقت بازیگر نمیشوم. از دهه ۶۰ تا کنون آقای مقامی اجرای صحنهای نداشتند به همین دلیل هم نمیخواستم فشار مضاعفی روی ایشان وارد کنم. روی همین اصل، این ماجرا را بیشتر به خود آقای مقامی سپردم تا بر اساس تجربیاتشان یزگرد را بسازند.
در بخشهای بسیار کمی از دیالوگها و حتی مونولوگها سویههای ضد زنی به چشم میآید، مخصوصا دیالوگهایی که به متن متکی نیست، مثل مونولوگهای دختر سرخ پوش، چرا چنین ماجرایی رخ داده و آیا از روی عمد بوده است؟
من قصد این را نداشتم که تئاتر یا حتی همان تکههایی که شما به آن اشاره کردید ضد زن باشد، همین قصه دختر سرخ پوش هم ما یک قصه مشابه داریم به نام توران دخت، که مشابه آن است و از طرفی هم سعی کردم به آن شباهتی نداشته باشد. به همین دلیل هم میگویم این تئاتر و دیالوگهایش سویه ضد زن ندارد، شاید بتوان گفت آن بخشی که من میگویم «اینجا سرای من است و بازیگر دیگر میگوید اکنون در دست زنان است.» شاید یک اشارهای به زنان داشته باشم اما نخواستم که ضد زن باشد.
شوخیهایی در تئاتر وجود دارد که به مسائل روز ارتباط دارد، این شوخیها و کنایهها مشکلی برای شما ایجاد نمیکند؟
یک چیزهایی بداهه است ممکن است در روزهای قبل به آن پرداخته نشده باشد.
این شوخیها از قبل با شما هماهنگ شده است؟
نه خیلی هم هماهنگ شده نیست، من بازیگرانم را آزاد گذاشتم و نهایت هم میگویند این موارد را نگویید و ما هم نمیگوییم.
شاید به قول شما سویه های ضد زن در کار خیلی کمرنگ باشد یا حتی وجود هم نداشته باشد اما عربستیزی در کار بسیار پررنگ است.
من فقط پیروی کردم از استاد پیشکسوت خودم بهرام بیضایی و وقتی متن«مجلس قربانی سنمار» را میخواندم و خودمان هم آن را اجرا کردیم، این اتفاق را در آنجا دیدیم و یک جورهایی به پیروی و تبعیت از ایشان، این کار را انجام دادم. ضمن اینکه خودم هم میدانم ما اتفاقات زیادی را در این کشور داشتیم که ریشه آن از طرف اعراب بوده است و ضربههای بسیار بزرگی از اعراب خوردیم، یکی از همین اتفاقها حادثه منا بود که به صورت وحشیانه هموطنان ما را کشتند، یا آن تعداد نیروی عراقی به صورت وحشیانه با رزمندهها ما برخورد کردند، یک مثالش شهدای غواص. این کاری است که انسان با هم نوع خودش انجام دهد؟
به همین دلیل من یک بار در مصاحبهای از هموطنان عرب عذر خواهی کردم و گفتم من قصد جسارت به شما را ندارم اما ما واقعا از بعضی اعراب ضربه خوردیم. یک نمونهاش هم همان سنمار، معمار رومی_ایرانی بود که شاه عرب به او میگوید بهترین بنا را برای ما بساز، من دخترم را به تو میدهم، آخر بنا را میسازد و میگوید دخترت را بده، نُعمان یکم میگوید برای اینکه برای جای دیگری چنین بنایی را نسازی، تو را از همین بالا به پایین پرتاب میکنم و من هم اول نمایش به این مسئله اشاره کردم، آیا نباید چنین مسائلی گفته شود؟
در یکی از کارهای بعدی خودم میخواهم تاج محل را بسازم و آنجا میخواهم به این مسئله اشاره کنم که معماران ایرانی ما تاج محل را ساختند و شاه جهان گفت دستشان را قطع کنید تا چنین چیزی را در جای دیگری نسازند، به آنها هم اشاراه خواهم کرد، بعدها هم احتمالا بگویند چرا ضد هندی ساختی؛ اما به عقیده من یکسری از واقعیتها باید گفته شود ولی نباید به یک قومیت به طور کامل بر بخورد. منظور من اعراب کشور نیستند.
نمایش شما پر بازیگر است و سالن چهارسو هم کوچک است ولی طراحی صحنه در عین سادگی و کم خرجی بسیار چشم نواز است، چگونه از فضای به این کوچکی چنین نمایی را درآوردید در حالی که ما تئاترهای به اصطلاح لاکچری و پر دکور مثل«مری پاپینز» را هم دیدهایم.
هرچه بیشتر بتوان شخصیتهای داستان را کنار هم نمایش داد و یک پازلی را به لحاظ بصری کنار هم قرار داد، از منظر من چشمنوازتر است و میتوان یک جذابیت بیشتری به نمایش داد. اثر هفت پیکر بر پایه هفت رنگ است و من دوست داشتم به لحاظ بصری کسی از من نپرسد که رنگ کار تو چیست؟ هر نمایش من یک رنگی دارد اما دوست داشتم این اثر هفت رنگ باشد و این رنگها را کنار هم به نمایش در بیاورم.
شما اساسا در کارهایتان تغییر صحنه ندارید درست است؟
کارهای من اساسا اینگونه است که در آن قطع صحنه و صدا و تغییر دکور ندارم. در یک دکور از یک فضا در موقعیتهای مختلف آشناییزدایی میکنیم. یک صحنه است، یکبار چاه است، یکبار تخت پادشاهی و یکبار تپهای که خیر و شر روی آن نشستند.
بیشتر بخوانید:
فیلمسازان را هنوز به خودی غیر خودی تقسیم میکنند/پیشنهادهایی که به فیلمسازان میدهند بیشتر تنبیهی است تا تشویقی
موجسواری«اوج» با نام فردین، ملک مطیعی و…/ موسوی و خاتمیها نبودند، میرسلیمها میآمدند
اگر قرار است در این شرایط کسی کار نکند همه باید کار نکنند/چرا باید تیشه به ریشه تئاتر بزنیم؟
در واقع شما برای پیشبرد نمایشتان میخواهید از تخیل مخاطب کمک بگیرید؟
دقیقا، ما با یک شکلی از نشانهشناسی روبه رو میشویم به نام نشانههای نمایهای که در واقع نمایهای از آن فضاست، به نظرم این خیلی بهتر است و میتواند یک تولید معقول و کم هزینه باشد که سازندگان از تولید تئاتر ترسی نداشته باشند. به همین دلیل من تمرکز و زمانم را روی قصه و فضا سازی میگذارم.
در یک چهارم ابتدایی نمایش، ریتم کار کند است و ممکن است مخاطب را خسته کند و در همین کار موسیقی سعی میکند که مخاطب را حفظ کند، و سه چهارم ادامه کار کیفیت نمایش و ریتم آن هم بهتر میشود، هم تندتر. این ماجرا خود خواسته است؟
بله، دقیقا. باید روی مخاطب یک روانشناسی وجود داشته باشد، مخاطبی که در همان ابتدا که مینشیند، نمیخواهد با ضرب آهنگ تند کار مواجه شود، به همین دلیل در ابتدا نمایش، قصه را شروع میکند. شروع کار مثل یکی بود، یکی نبود است امکان این ماجرا وجود ندارد که از همان ابتدا روایت قصه تند شروع شود.
حالا که تئاتر شما روی صحنه است، شاید بهتر باشد به این مسئله هم بپردازیم، عدهای میگویند هنرمندان در این ایام کار نکنند و عدهای دیگر میگویند کار کنند، هنرمند در این شرایط کار کند یا خیر؟
اینکه هنرمند کار نسازد و تئاتر را روی صحنه نبرد، یک نوع کوتهفکری است، ما در دوران کرونا داشتیم تئاتر را از دست میدادیم، همان زمان که دیدم سالنها در حال تعطیل شدن هستند، یک گروه با چند کارگردان شدیم تا تئاتر بسازیم و خب ما و آدمایی از جنس ما توانستند تئاتر را نجات دهند و خب در حال حاضر هم دوباره چنین اتفاقی در حال رخ دادن است. آیا اگر این رویه ادامه پیدا کند فکر میکنید که تئاتر دوباره بر خواهد گشت؟ تئاتری دست ما نمیماند که بخواهد بازگردد.
هنرمند چرا تئاتر اجرا نکند؟ تا بتواند با مردم همدردی کند؟ آیا جایی بهتر از صحنه برای همدردی با مردم هم وجود دارد؟ صحنه یک ثروت است و ما داریم این مسئله را فراموش میکنیم. آیا در شان یک هنرمند هست که برود و در فضای مجازی حرفش را بزند؟ وقتی صحنه تئاتر را داریم، چرا این ثروت را از دست بدهیم؟
کرونا در حال شیوع است، باتوجه به اینکه ما یکبار هم سابقه این مسئله را داریم، فکر میکنید اگر تجربه تلخ گذشته تکرار شود، اینبار تئاتر از دست خواهد رفت یا خیر؟
اگر باتوجه به این شرایط که هنرمندان تئاتر را تعطیل کردند موضوع را بررسی کنیم، بله ممکن است از دست بدهیم، اما اگر مسئله فقط کرونا باشد، بعید میدانم تئاتر را از دست بدهیم. چون هیچ جایی سالمتر از سالن تئاتر و سینما نیست وقتی با ماسک و رعایت پروتکل نمایش دیده شود، هیچ جایی بهتر از تئاتر نخواهد بود.
۵۷۲۴۵