به گزارش «مبلغ»- «وقتی در روزهای محرم و مراسم عاشورا در میان هندوها باشید، اصلاً نمیتوانید تشخیص دهید فرد مقابل شما هندوست یا شیعه؟ در جایی که موضوع امام حسین (ع) باشد، دیگر مرزها برداشته میشود و شیعه یا غیر شیعه مطرح نیست. آموزه دین هندوییزم مبنی بر پذیرش حقایق موجود درهمه ادیان و اجازه به پیروان هندو برای پذیرش ادیان دیگر، از مهمترین دلایلی است که باعث شده بسیاری از هندوها به امام حسین (ع) به عنوان تجلی کامل خدا عشق بورزند و حتی در خیلی از مواقع از ایرانیان هم پیش بیفتند!»
اینها بخشهایی از سخنان «بخشعلی قنبری» دانشیار ادیان وعرفان دانشگاه آزاد تهران مرکز است که نشان میدهد ظرفیت کشور پرچمعیت هند در عشق و علاقه به امام حسین (ع) تا چه حد در چامعه ایران ناشناخته است.
این گفتگوی جذاب و تخصصی با موضوع «جایگاه عاشورا و امام حسین(ع) در دین هندوئیسم و در میان هندوها» پیش روی شماست که در ادامه میخوانیم:
لطفاً مقدمهای در مورد دین هندو بیان کنید تا در ادامه بهتر بتوانیم جایگاه عاشورا در بین هندوها و آیین هندوئیسم بررسی کنیم.
دین هندو به طور کلی ۳ مرحله را پشت سر گذاشته است و اساساً دین آریاییها به شمار میرود. وقتی آریاییها از شمال هندوستان یعنی از سیبری و جاهای مختلف به سمت جنوب و غرب حرکت کردند، تعدادی ازآنها وارد هند، بخشی به ایران و تعدادی هم به اروپا رفتند. به همین دلیل است که امروزه با نژادی به نام «هندواروپایی» مواجه هستیم که در این کشورها زندگی میکنند. وقتی آریاییها وارد هندوستان شدند، بومیان اصلی هند مردمی به نام «دراویدیان» بودند که به دلیل نداشتن اسب در مقابل لشکر مجهز آریاییها شکست خوردند. آریاییها کم کم متوجه شدند در مواردی که از دراویدیان شکست میخوردند، عامل اصلی آن سحر و جادو است. در واقع طبقه ساحران یا کاهنان در بین دراویدیان این کار را میکردند و گاهی جلوی پیشرفت آریاییها را میگرفتند. کم کم آریاییها هم از آنها یاد گرفتند و خودشان دست به کار شدند و از آن زمان به بعد طبقهای به نام برهمنان به سه طبقهای که از گذشته بین آریاییها وجود داشت، اضافه شد. برهمنان به مرور جای نظامیان و حاکمان را گرفتند و به مقام اول در بین آنها رسیدند.
یکی از اصول دین هندو سیستم «کاست» است به این معنا که کل جامعه باید به چهار دسته تقسیم شود که همه آنها ریشه آریایی دارند و کسانی که خارج از این چهاردسته هستند، پاریا یا نجس نامیده میشدند که همان دراویدیان بودند که در دورهی جدید بسیار مور تحقیر واقع میشدند.
طبقهی اول در بین هندوها، «برهمنان» هستند؛ همان کاهنان هندو. طبقهی دوم «کشاتریا» هستند که شامل دو دسته حاکمان و نظامیان بودند. نظامیان در ابتدا جایگاه والا و مرتبه اول را داشتند ولی بعدها جایشان را با برهمنان عوض کردند. طبقهی سوم «ویشایاها» یا همان صنعتگران، کشاورزان و بازرگانان بودند. افراد این سه طبقه از نژاد خالص آریایی بودند ولی طبقه چهارم که «شودرها» نام داشتند، همان کارگران و خادمان بودند که شغلهای پایینتری داشتند و دورگه بودند؛ یعنی نژاد آریایی و غیرآریایی را با هم داشتند. غیر از این چهار طبقه، افراد دیگری که در جامعه هند زندگی میکردند پاریاها یا نجسها بودند که وضع خیلی فلاکتباری داشتند و خیلی مورد ستم واقع میشدند. مثلاً اعلام کرده بودند نجسها قبل از اینکه از خانه بیرون بیایند، باید اعلام کنند تا طبقات شریف خودشان را کنار بکشند و نجس نشوند و اگر پاریاها این کار را نمیکردند، مجازات میشدند.
اصل دیگر دین هندوئیسم، «تناسخ» است و اصل دیگر هم «آتمَن» به معنای یک روح کلی درهمه انسانهاست. اصل چهارم «کَرمَه» به معنای قانون عمل وعکسالعمل است و اشاره دارد به اینکه اعمال خود انسان در واقع نحوهی زندگی انسان را تعیین میکند. ضمن اینکه آنها به خدایان بسیار متعدد، معتقد هستند. از خداوند با نگاه توحیدی و وحدت وجود گرفته تا انواع و اقسام موجودات به عنوان خداوند در بین هندوها پرستش میشود. اصل بعدی هم «موکشَه» هست؛ یعنی جهانی که انسانهای رستگار به آنجا میروند و دوباره تناسخ را تجربه نمیکنند. سه راه هم برای نجات انسانها در نظرمیگرفتند؛ اول راه عمل یا کَرمَه مارگه، راه معرفت یا جِنانَه مارگَه و راه عشق یا اخلاص یا بِهَگتی مارگَه.
هندوئیسم امروزه شاید بیش از یک میلیارد نفر پیرو دارد که اکثر آنها در هند و سریلانکا هستند و این دین در کشورهای دیگر رشد زیادی ندارد. امروزه سیستم کاست هم به شدت رعایت میشود. البته پاریاییها توسط «مهاتما گاندی» خیلی گرامی داشته شدهاند و او اجازه نداد به آنها نجس گفته شود و آنها را «هاریجان» یعنی بنده خدا نامید و اغلب آنها هم مسلمان شدند. هندوستان یکی از کشورهایی است که بیش از ۳۰۰ میلیون مسلمان در آن حضور دارد، تقریباً ۱۶۰ تا ۱۷۰ میلیون نفر از آنها شیعه هستند که حدود دو برابر جمعیت ایران است و بسیار هم فعال هستند.
هندوها اصلی هم به نام اصل «تساهل جهانی» (Universal Tolerance) یا اغماض جهانی دارند که به بحث ما بسیار مربوط است. هندوئیسم کتب مقدس زیادی دارد؛ مهمترین آنها چهار کتاب «ودا» و عبارت است از: «ریگودا» یا کتاب نیایشها، «سامَه ودا» یا کتاب سرودها، «یَجُور ودا» یا کتاب نیایشکنندگان و «اترو ودا». کتبی مانند اوپانیشادها، مهابهاراته بزرگترین کتاب حماسی دنیا، پورانَهها و رامایانا ازمهمترین کتب دیگرآنهاست.
عاشورا در میان هندوها و در هندوئیسم چه جایگاهی دارد؟
میدانید که کشور هندوستان کلکسیون ادیان است و در آن غیر از هندوها پیروان ادیان دیگر مانند سیکها، جِینیها، اندکی بودایی، مسیحی و یک اقلیت بزرگ به نام مسلمانان را داریم. هندوستان با امام حسین (ع) یک رابطه دیرینه دارد و گویا ایشان متعلق به همه است و اختصاص به یک دین و حتی ادیان هم ندارد. هندوستان دو بار از سوی شاهان ایران مورد حمله قرار گرفت، یک بار در دوره سلطان مسعود غزنوی و یک بار هم در دوره نادرشاه. سلطان مسعود معتقد به مذهب سنی حنفی بود و در هندوستان کارهای خیرخواهانهی زیادی انجام نداده و هندیها از او دل خوشی ندارند. شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم سلطان محمود پادشاهی ضد شیعه است، به رغم اینکه هندوستان از طریق لشگرکشی سلطان محمود با اسلام آشنا شد و سلطانمحمود هم به شیعهگری روی خوش نشان نمیداد، علیالقاعده نباید در آنجا شیعه رشد میکرد ولی شگفتانگیز است که اینطور نشد. در حال حاضر رشد شیعه در آنجا فوقالعاده زیاد است و البته این اتفاق بیدلیل نیست.
دین هندوئیسم یک عرفان بسیار قوی دارد. عرفان اسلامی هم در دو شاخه رخ داده؛ یکی در اهل سنت که تصوف را داریم و البته برخی از آنها شیعه شدند و دومی خود تشیع است. تشیع، اصالتاً مظهرعرفانی اسلام است. شیعه در بطن و متن خود بنای عرفان را دارد، چون خود مولی علی (ع) بنیانگذارعرفان اسلامی است. از آن جایی که هندوها نگرشهای عرفانی دارند، مردم آن بیشتر از طریق عرفای اهل سنت به اسلام گرایش پیدا کردند. وقتی شیعه پا به هندوستان میگذارد، اساساً عرفانی است. لذا هندوها چون خودشان هم عرفانیاند، خودبخود به مذهب و دینی که جنبه عرفانی آن پررنگتر است، گرایش پیدا میکنند. به یک معنا عرفان اسلامی همان تشیع است و از این جهت میتوانیم ادعا کنیم همه عارفان جهان اسلام به نوعی شیعه هستند. بنابراین گرایش هندوها به شیعه، مبنای نظری دارد.
یکی از دلایل دیگر گرایش هندوها به شیعه، برخی از سخنان منتسب به مهاتما گاندی در مورد عظمت امام حسین (ع) به عنوان شخصیت ملی هندوستان است. ایشان در یکی از کتابهایش هم که به فارسی ترجمه شده، مقدمه بسیار خوبی در مورد پیامبر اسلام (ص) نوشته است. نکته دیگر اینکه در هندوئیسم، آیین معاد جایگاه والایی دارد و اصولاً این دین، دین آئینهاست. از طرف دیگر وقتی شیعه اثنیعشری که بدون آئین عاشورا تقریباً بیمعناست، وارد هندوستان میشود، جذابیت زیادی برای هندوها دارد. اگر بخواهیم برای تقریب به ذهن مثال امروزی بزنیم باید کشور «پرو» را مطرح کنیم. حدود ۱۰ سال پیش تشیع وارد این کشور شد و اولین شعارهای شیعه که در آنجا مردم با آن آشنا شدند، در مراسم عاشورا بود که از یک ورزشگاه شروع شد و الآن شاهد هستیم در این کشور، یک شهر به طور کامل شیعه هستند.
به طور کلی هندوها خیلی سنتی هستند و آئینها برایشان خیلی مهم است و در شیعه هم آئینها به خصوص آیینهای عاشورا پررنگ است. دیگر اینکه هندوها از زمانی که آریاییها در هند مستقر شدند، از دراویدیان هم تأثیر پذیرفتند و رفتهرفته به جایی رسیدند که احساسات و عواطف جزو سجایای آنها شد و خیلی به نرمخویی و نرمگویی شهرت دارند و فقط یک فرقهی افراطی و خشن با نام سیک دارند که البته آنها هم خشن نبودند و بعداً خشن شدند. مهاتما گاندی را هم همین خشنها کشتند و قتل او کار هندوها نبود. وقتی این احساس در این حد وجود دارد، بنابراین جریانی به نام عاشورا که مملو از احساس هست، بسیار برای آنها جذاب خواهد بود. به علاوه اینکه در آموزههای هندوئیسم این اصل وجود دارد که باید به دنبال حقیقت باشیم حتی اگر آن حقیقت در دین خودشان هم نباشد! در کنار این شرایط، وجود اصل اغماض جهانی باعث میشود که هندوها آزادی عملی بیشتری داشته باشند و مثل سایر ادیان که به صورت بسته عمل میکنند، محدودیت نداشته باشند. بنابراین طبیعی است که اگر سایر ادیان و مذاهب ویژگیهایی داشته باشند که با روح هندوییسم تناسب داشته باشد، به سراغ آن بروند.
نکته دیگری که از لحاظ تاریخی باید اشاره شود این است که هندوها در طول تاریخ خود مظلوم واقع شدهاند. مثلاً دورهی استعماری هندوستان خیلی طولانی بوده است. این کشور در دورهای وابسته به ایران میشود و زمانی هم اسکندر به آن حمله میکند و تا همین سال ۱۹۴۷ میلادی مستعمره انگلستان بود. یعنی هندوها همیشه در آرزوی استقلال بودهاند پس ملت مظلومی هستند و درد ظلم را کشیدهاند. حال وقتی به یکباره با یک صحنهی بیبدیل مثل عاشورا آشنا میشوند که امام حسین (ع) نماد مظلومیت هست، طبیعی است به این انسان مظلوم گرایش پیدا کنند. این گرایش به حدی است که مردم هند به دولت فشار میآورند تا روز عاشورا تعطیل رسمی شود.
گفتید اصلی در هندوئیسم وجود دارد که در مورد پذیرش ادیان دیگر برای پیروان خود آزادی قائل میشود. به نظر میرسد اینگونه اصول میتوانند نقش کلیدی را در انتشار پیام عاشورا و همگرایی ادیان بازی کنند. لطفاً بیشتر این اصل را توضبح دهید؟
این اصل با اصل اغماض جهانی پیوند مستحکمی دارد. در همه ادیان تعصبات دینی وجود دارد و نمیشود یک عالم دینی به دین خود تعصب نداشته باشد. ولی جالب است که اصل اغماض جهانی در هندوییسم بیان میکند شما آزاد هستید به هر آیین و دینی که خواستید عمل کنید و هر دینی را خواستید انتخاب کنید! فقط میگوید شما باید سیستم کاست و آن چهار طبقه را به رسمیت بشناسید. طبیعتاً وقتی کسی با این اصل مواجه میشود، مجاز است به جاهای مختلف برود و با دینهای مختلف آشنا شود. البته خود هندوها معارف زیادی دارند که به آن بپردازند و اینطور نیست که دین هندو دین ضعیفی در بین ادیان دنیا باشد ولی این اصل باعث شده است به همه جا سر بزنند و حقیقتجویی کنند. حتی بعضی از منابع هندو، اصولی را مطرح میکنند که به طور کلی مرزها را برمیدارند. مثلاً وقتی در اوپانیشادها گفته میشود «تت توأم اسی» یعنی تو اویی! (خدایی!)، بنابراین یک هندو همه را خدا میبیند و یا اگر با نگاه تأویلی نگاه کنیم، همه را تجلی خدا میبیند. این یک گزاره سانسکریت است که میگوید همهی عالم تجلی خداست و چه تجلی بالاتر از امام حسین (ع)؟
به همین دلیل درعاشورا از هندوها کارهاییمیبینیم که شاید در ایران نداشته باشیم. آنها امام حسین (ع) و کل عاشورا را میپرستند وعاشورا آنقدر در هندوئیسم اهمیت پیدا میکند که در دهلی، محلهای به نام کربلا وجود دارد. این محله بسیار سرسبز و چشمنواز است. در وسط آن مسجدی قرار دارد که درون آن، ضریحی شبیه ضریح امام حسین (ع) درست کردهاند و عباراتی به زبانهای اردو، فارسی و عربی روی دیوارهای آن نوشته شده است. نه تنها شیعیان بلکه همه مسلمانان و هندوها برای آنجا نذری میدهند. در ایالتهای مختلف هند، نام حسین بسیار زیاد است و اساساً به نام حسین به چشم شفادهنده نگاه میکنند. در هندوستان مراسمی به نام هرولهکنان دارند. همانطور که میدانید هروله نوعی راه رفتن است که مخصوص خانه خداست؛ نه پیادهروی آرام است و نه دویدن. آنها میگویند به احترام اباعبدالله به این صورت راه میرویم تا اردات خود را به ایشان نشان دهیم.
عاشورا بیشتر در چه طبقاتی از جامعه هندوها نفوذ دارد؟
نکتهی خیلی جالب این است که عاشورا فقط در طبقات پایین جامعهی هندویی رسوخ نکرده است! مثلاً همه جای عالم رسم بر این است که کاهنان، روحانیان و متولیان ادیان همیشه در مقابل سایر ادیان یک جبهه و مرزبندی خاصی دارند. مثلاً هیچگاه «آیتالله سیستانی» اعلام نمیکند نام خود را روحانی مسیحی میگذارد، یا یک روحانی مسیحی هیچگاه نمیگوید ما یک طبقه از روحانیون امام حسینی هستیم! اما شگفتا در کشور هندوستان طبقهای از هندوها به نام برهمنان حسینی داریم که روحانی هندو هستند. این خیلی عجیب است. چون هیچ وقت روحانی یک دین نمیآید مبلّغ دین دیگری شود! برهمنان حسینی معتقدند جد اعلای آنها چند فرزند خود را در کربلا قربانی راه امام حسین کرده و برخی بر این باورند هنگامی که خبر بیوفایی کوفیان به اباعبدلله (ع) به برهمنان بزرگ رسید، فرزندان خود را برای دفاع از ایشان به کرانههای فرات فرستادند ولی وقتی آنها به کربلا رسیدند، خبر شهادت اباعبدالله را دریافت کردند و پس از بازگشت به هند به سوگواری پرداختند.
بسیار جالب است که فعالیتهای پرشوری مانند دادن نذری، شعار دادن، سینهزنی با سبکهای جالب، راهاندازی دستهجات عزاداری، حمل کردن علم، بستن زنجیر به خود، تبرک به ذوالجناح و به پا کردن عمودها و حتی قمهزنی که البته از نظر ما مورد قبول نیست، در آنجا انجام میشود و هندوها همه این فعالیتها را در چارچوب دین هندوییسم انجام میدهند. یعنی وقتی در بین آنها هستید نمیتوانید تشخیص دهید فرد مقابل شما که در حال عزاداری است، یک شیعه است و یا هندو؟! یعنی دیگر شیعه یا هندو بودن برایشان مطرح نیست و این مهم هست که همه حسینیاند! یک ضربالمثل هندی دربارهی برهمنان حسینی وجود دارد که میگوید «ذات سلطان خود را هندو میخواند و پیرو اسلام هست، نیم هندو است و نیم مسلمان! »
توجه داشته باشید نکاتی که عرض شد، مستند به مقالات علمی است و مبتنی بر نقل قولهای معمولی نیست. در هندوستان سنتی به نام «فاقهشکنی» وجود دارد که ادیان و مذاهب مختلف در کنار شیعیان به عزاداری میپردازند و غذای نذری مانند نان و قیمه یا غذایی شبیه به عدس پلو یا آش میان عزاداران پخش میکنند. ماههای محرم و صفر برای اینها فوقالعاده مهم است و آنقدر به مراسمهای امام حسین توجه میکنند که گویا مراسم در خود ایران برگزار میشود. یکی از شعرای هندو که راجع به اباعبدالله شعرهایی سروده است میگوید عزاداری هندوها در ایام محرم فقط مخصوص شمال هند نیست، بلکه در نقاط مختلف این کشور روضهخوانهای بسیاری وجود دارند که اصلاً مسلمان نیستند و پایبند مذهب دیگریاند اما اگر دربارهی عاشورا از آنها سؤال کنید، نه تنها امام حسین (ع) را تحسین میکنند، بلکه شرکت در روضهخوانی و مراسم عزاداری را افتخار خود میدانند. در هندوستان معمولاً مهارجهها یعنی رؤسای قبایل در مراسم عاشورا شرکت میکنند و توزیع شیر نذری در روز نهم محرم به یاد علی اصغر (ع) از دیگر مراسمی است که در آنجا برگزار میشود.
نقل است عزاداری اباعبدالله در کشور هندوستان پیشینهای ۵۰۰ ساله دارد و جالب است که زنان هم در این میان نقش خود را دارند. آنها در ایام سوگواری اباعبدالله (ع) لباسهایی که نشانهی زینت داشته باشد را کنار میگذارند و سعی میکنند به یاد زینب (س) خودشان را شبیه ایشان کنند.
این، وضعیت عاشورا و اباعبدالله در میان هندوها بود. البته سایر ادیان موجود در هند هم همین وضعیت را دارند و این نشان میدهد اباعبدالله مرزها را در نوردیده و در دنیا معجزه میکند. حدود ۳۰ سال پیش در کشور نیجریه تقریباً شیعه نداشتیم ولی در حال حاضر بر اثر همین عزاداری اباعبدالله و رهبری شیخ زکزاکی، این کشور حدود ۲۰ میلیون شیعه دارد. گاهی زمزمههایی در بین علمای اهل سنت هست که میگویند کم کم به این سمت حرکت کنند که اندیشهی شیعه را به عنوان اسلام اصیل قبول کنند! در حال حاضر اسلام در دنیا بیشترین توسعه را نسبت به ادیان دیگر دارد در حالی که تبلیغات اسلامی در مقابل تبلیغات مسیحی صفر است و در بین مذاهب اسلامی تشیع بیشترین نفوذ را دارد. مثلاً در میان اعضای داعش که آبروی اسلام را برد، یک نفر پیدا نمیکنید که بگوید من شیعه هستم. این موضوع هم نشان داد مذهب تشیع به پیام رسول الله از بقیهی مذاهب اسلامی به مراتب نزدیکتر است.
بین عرفان هندوئیسم و عرفان اسلامی تا چه حد قرابت وجود دارد؟
همانطور که اشاره شد در هندوئیسم ۳ راه برای نجات وجود دارد که راه عمل، معرفت و اخلاص بود. در راه معرفت یا همان جنانه مارگه، مقام اول طلب است، مقام دوم تزوج، مقام سوم عزلت و مقام چهارم فقر. اگر اسامی را تغییر بدهیم بین عرفان اسلامی و عرفان هندویی تفاوتی وجود ندارد. عارف اسلامی میخواهد به فنا برسد و عارف هندویی هم میخواهد به استغراق و محو کلی نهایی در خدا برسد که به آن سمادی گفته میشود. عرفای هندو برای اینکه به این درجه برسند باید ذکر «اُم» را بگویند که همان ذکر «یاهو» در عرفان اسلامی است. بنابراین از نظر تعداد مقامات، نوع نگاه و حتی مباحث نظری میان عرفان اسلامی و عرفان هندویی آنقدر قرابت هست که اگر اسمها را حذف کنید تشخیص داده نمیشود که متعلق به هندوهاست یا مسلمانان.
به نظر میرسد فضایی که شما از هندوئیسم ترسیم کردید، خیلی در ایران شناختهشده نیست و از این شرایط در جهت همافزایی فرهنگی و مذهبی استفاده نشده است؟
بله. یکی از دلایل اصلی آن ضعف مطالعه و عدم آشنایی خیلی از مبلغان دینی با ادیان دیگر مانند هندوئیسم است. به گمان بنده زمان تبلیغ دینی عمومی گذشته است و باید تبلیغات دینی را تخصصی کنیم.