به گزارش «مبلغ»- خالد بیدون (Khaled A. Beydoun)، استاد حقوق در کالج حقوق دانشگاه ایالتی آریزونا در یادداشتی که در وبسایت این شبکه منتشر شد با اشاره به وضعیت مسلمانان آمریکا در شرایط کنونی نوشت: مانند بسیاری دیگر در آمریکا یک عرب، مسلمان و آمریکایی هستم. این ملغمهای از هویتهایی است که در دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم طردشدگی را تداعی میکند. اما اکنون، معنای دیگری دارد آن هم هنگامی که وحشت مرگ جمعی در غزه آشکار میشود.
ما خودمان را در مردم غزه میبینیم. افراد آسیب دیده در آنجا نام، ایمان، فرهنگ و آداب و رسوم ما را به اشتراک میگذارند. ما دوستانی در آن زندان روباز ۱۴۰ مایل مربعی (غزه) داریم که به جهنم روی زمین تبدیل شده است، از جمله خبرنگارانی که در زمان انفجار مرگبار چهارشنبه در بیمارستان المعمدانی الاهلی پناه گرفته بودند. اما چیزی که همچنان روی صفحه نمایش خود میبینیم، هنوز با جهان فاصله دارد.
همین هفته گذشته یک پسر فلسطینی شش ساله (وادیا الفیومه) در ایلینوی کشته شد. این سکانس قتل یک خارجی توسط یک داخلی چیز آشنایی بود. آمریکایی بودن، مانند این پسر ۶ ساله، ما را از انگ زدن به عنوان فلسطینی، عرب، مسلمان و از خاورمیانهای بودن محافظت نمیکند. در عوض، این هویتها پوشش امنیتی آمریکایی بودن را از ما دور و ما را خارجی و در مواقع بحران، تروریست میکند.
پسر شش ساله شنبه گذشته ۲۶ بار با چاقوی نظامی توسط صاحبخانه، مردی ۷۱ ساله که به قتل و جنایت به دلیل نفرت متهم شده، کشته شد. مهاجم همچنین بیش از دهها ضربه چاقو به مادر وادیا زد. او زنده ماند اما این کلمه دیگر چه معنایی دارد؟
برای مادری که به خاطر داشتن امنیت فرار کرده و به آمریکا آمده این امنیت چه معنایی دارد؟ برای من و دیگران چه معنایی دارد؟ زندگی برای میلیونها عرب و مسلمانی که ایالات متحده را وطن میخوانند، بارها در قبال این رفتارها وفاداری خود را (به آمریکا) نشان میدهد، چه معنایی دارد؟
به نظر میرسد که تابعیت مشروط ما میتواند در هر زمانی سلب شود. عرب یا مسلمان بودن در آمریکا بسیار طاقتفرساتر و پوچتر است. نمایشی که در آن برنامه روزانه ما بیدار شدن با اخبار جنگ، تصاویر و فیلمهای کودکان کشته شده، جدول زمانی روستاهای ویران شده و درخواست محکوم کردن حماس است. در حالی که این تصویر بسیار شبیه به رمانهای ژان پل سارتر یا آلبر کامو شده اما این داستان تخیلی نیست بلکه واقعیت پوچ ماست.
واقعیتی پوچ که در آن ما در آمریکا، فقط میتوانیم در فضای مجازی پست بگذاریم که گفتار ما را سانسور میکند. نامها و ملیتها، چهرهها و ایمان ما با لکه گناه به خاطر جنایاتی که مرتکب نشدهایم آلوده میشود. لحظاتی از این دست – مانند عواقب ۱۱ سپتامبر یا پس از ممنوعیت ورود مسلمانان توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا در سال ۲۰۱۷ – بسیاری را بر آن داشت تا قومیت یا مذهب خود پنهان کنند. بهویژه زنانی که حجاب خود را برداشتند یا کودکان خردسالی که مجبور به استفاده از نام مستعار شدند.
آمار جنایات ناشی از نفرت علیه مسلمانان پس از ۱۱ سپتامبر به شدت افزایش یافت و در پی ممنوعیت ورود مسلمانان بیشتر هم شد. مرگ وادیا نشان میدهد که این ارقام ممکن است دوباره افزایش یابد و سوءظن به آمریکاییهای عرب و مسلمان بیشتر شود.
مسلمانان تنها زمانی ارزش خبری دارند که شرور باشند، نه قربانی. من این کلمات را برای اولین بار به عنوان دانشجوی حقوق هفتهها پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر نوشتم. در آن زمان خیلی جوانتر بودم و برای اینکه دنیا چه خواهد شد آماده نبودم. اما آن موقع میدانستم که هرگز مثل قبل نخواهد بود. آن هشت کلمه را ۲۰ سال بعد در کتابم «جنگهای صلیبی جدید: اسلامهراسی و جنگ جهانی علیه مسلمانان»(The New Crusades: Islamophobia and the Global War on Muslims) تایپ کردم. آمریکایی بودن هیچ محافظتی نداشت؛ نه آن موقع و نه حالا بهطور قطع.
در حالی که در واشنگتن هستم و نه شیکاگو، میتوانم هر یک از آن ۲۶ ضربه چاقو را که در بدن وادیا کوچولو فرو میرود، احساس کنم. در حالی که در شهرهای بزرگ و کوچک آمریکا، ما خود را به عنوان والدین عزادار میبینیم که مجبور شدهاند فرزندان مرده خود را در غزه دفن کنند. ما بودن یعنی همین. شاید وقت آن رسیده است که این کشور شروع به دیدن و فهمیدن ما کند.