
به گزارش خبرگزاری مناطقآزاد، در میان قابهای خاکگرفته تاریخ سینمای ایران، جایی هست برای فیلمی که نه تنها بر پرده نقرهای بلکه در حافظه جمعی یک نسل نقش بسته است؛ یعنی «گوزنها» ساخته مسعود کیمیایی تنها یک فیلم نیست؛ یادگار دورانیست که سینما آینه آرمان، درد، شکست و خیزش بود.
به گزارش فرارو، فیلم گوزنها سیاسیترین اثر کیمیایی است؛ فیلمی که در لایههای پنهانش، صدای فریاد نسلی خسته، اما امیدوار به رهایی را میشنوی. داستان آن قصه بازگشت انسان است؛ انسانی که روزگار، پیکرش را در کوچههای بیرحم لالهزار انداخته، معتاد، خسته و نیمهجان شده است، اما در جهان کنشگر کیمیایی، سقوط به معنای پایان همه چیز نیست بلکه قهرمان گوزنها باید برخیزد، باید بازگردد و مقام انسانیت خویش را باز یابد.
این فیلم سیاهوسفیدِ جاودانه، در سال ۱۳۵۳ و در استودیوی میثاقیه ساخته شد با قلم و نگاه کیمیایی و تهیهکنندگی مهدی میثاقیه. بهروز وثوقی در قامت قهرمانی زخمی و مظلوم در اوج هنر خود درخشید و جایزه بهترین بازیگر مرد را از سومین جشنواره جهانی فیلم تهران به خانه برد. در کنار او، فرامرز قریبیان با یکی از نخستین نقشهای جدیاش، خود را به مخاطب معرفی کرد.
نخستین نمایش فیلم گوزنها در ششم آذرماه ۱۳۵۳ در تالار رودکی تهران، به رویدادی فرهنگی بدل شد. روز بعد، سینما پارامونت میزبان تماشاگرانی بود که عمدتاً دانشجویان بودند؛ مشتاق، پرسشگر و شیفته سینمایی که چیزی بیش از سرگرمی میخواست، اما مسیر فیلم ساده نبود. توقیف، اصلاح و سرانجام اکران گسترده در بهمن ۱۳۵۴؛ سرنوشتی که بارها گریبان آثار جسور را گرفته بود و این بار نوبت گوزنها بود.
تصویری از بهروز وثوقی و فرامرز قریبیان در فیلم گوزنها
آنچه گوزنها را از دیگر فیلمهای آن عصر متمایز میکند، فرم روایی و درونمایه انسانیاش است. اینبار با دو قهرمان روبهرو هستیم؛ هر یک با زخمهای خویش، هر یک با گذشتهای جدا، اما مقصدی مشترک. یکی نماد مبارزه و ایمان و دیگری مجسمهای شکسته از رفاقت و فراموشی. داستان موازی این دو شخصیت با تم دوستی و وفاداری در هم میپیچد؛ دوستی که در برابر فروپاشی، راهی جز بیداری ندارد. گوزنها نه فقط یک اثر سینمایی که نوعی ادبیات بصری است؛ تلخ، نجیب و عمیقاً انسانی. در جهان فیلم نهتنها خیابانهای تهران دهه پنجاه بلکه نبض زمان و زخمهای پنهان جامعهای در گذار به چشم میآید.
امروز با نگاهی به فیلم و پوسترهای آن پس از نیم قرن، هنوز صدای گوزنها از دل تاریخ شنیده میشود؛ فریادی از درون قابهای سیاه و سفید که با مخاطب امروز همچون دیروز، حرف دارد و شاید این همان چیزیست که سینما را زنده نگه میدارد؛ یاد، رنج و امید.
۲۴۴۲۴۵