
نرگس کیانی: وقتی مرگ از پشت شیشه اتاق به ما زل زده است انگار اسکرولکردن بیوفقه صفحات خبری اینستاگرام و توئیتر و کانالهای تلگرام تلویزیونهای داخلی و خارجی تنها راه برای تصور مختصات آینده است. جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران، بسیاری را در چنین وضعیت هراسناکی قرار داد. هراس از آنچه اتفاق خواهد افتاد؛ در طول روزهای جنگ و آتشبس. افزایش اضطراب و استرس در پی یافتن خبری، نخست برای ادامه بقاء و بعدتر برای ترسیم چشماندازی از آینده، موضوعی است که آرین عمرانی، روانشناس بالینی در خصوص آن با مناطقآزاد صحبت کرد. به عقیده او در چنین شرایطی حداقل کاری که رسانه باید انجام دهد این است که اطلاعات حیاتی و ضروری را که با جان آدمها در تماس است در اختیارشان بگذارد نه این که این اطلاعات را از آنها دریغ کند.
مهمترین اثر جنگ: مخدوش شدن درک از زمان
انسان، همواره «حال»ش را براساس دورنمایی از «آینده» تنظیم میکند. یعنی من، در جامعهای مدرن، باید از امکانِ ترسیم چشماندازی ششماهه، یک یا چندساله برخوردار باشم تا بتوانم زمانِ حال را اداره کنم. به عقیده آرین عمرانی مهمترین اتفاقی که در بحرانهایی چون جنگ رقم میخورد، «یخبستگی زمان» است. طوری که دیگر نمیتوان چشماندازی ترسیم و آیندهای برای خود پیشبینی کرد. با پیشبینیناپذیر شدن آینده، انسان میان زمین و آسمان معلق میماند. تعلیقی که ادامه زندگی را دشوار میکند. چون ذهن انسان بدون درک زمان، نمیتواند به فعالیت خود ادامه دهد. «مخدوش شدن درک از زمان زیر بارش مرگ از آسمان» عبارتی است که عمرانی به کار میبرد و ادامه میدهد: «وقتی نتوانیم برای ششماه، یک یا چند سال آیندهمان برنامهریزی کنیم پس برنامهریزی جای خود را به تلاش برای زنده ماندن میدهد.»
او با تاکید بر «یخبستگی زمان» و «نداشتن دورنمایی از آینده» بهعنوان مهمترین و بزرگترین اثرات جنگ، ادامه میدهد: «در چنین شرایطی حتی نمیتوان آیندهای ناخوشایند را پیشبینی کرد. یعنی تا پیش از جنگ اگر دست کم امکان پیشبینی آیندهای ناخوشایند وجود داشت، با آغاز جنگ همین امکان نیز از بین میرود. من تا پیش از این اگر میتوانستم براساس همان پیشبینی ناخوشایند چشماندازی از آینده ترسیم کنم با شروع جنگ دیگر از عهده همین کار نیز برنمیآیم. ذهن تا زمانی که از امکان پیشبینی برخوردار باشد، پایهای برای خود در واقعیت مییابد. در حالی که جنگ امکان هر نوع پیشبینی؛ اعم از خوب یا بد را از بین میبرد. در چنین شرایطی انسانها بیش از پیش به مصرف خبر، تحلیل و گزارش روی میآورند.»
اما چرا؟! عمرانی پاسخ میدهد: «چون اخبار بهمثابه مایهای برای ساخت پیشبینیهای ذهنی عمل میکند، حتی اگر این پیشبینیها کاذب یا ناخوشایند باشند. درواقع هر نوع امکان پیشبینی، حتی کاذب یا ناخوشایند، بر عدم امکان پیشبینی ارجح است. در زمان جنگ، گویی مرگ از پشت شیشه به شما زل زده است و اجازه نمیدهد حتی در مورد زنده ماندن یا نماندنتان اطمینان خاطر داشته باشید. اگر من بتوانم امکان زنده ماندن خود را با هر مختصاتی پیشبینی کنم، اوضاع برایم بسیار قابل تحملتر خواهد شد، نسبت به وقتی که پیشبینیام از بین رفتن خود یا عزیزانم باشد. انسانها در چنین شرایطی است که به خبر، تحلیل و گزارش روی میآورند. در حالی که نه به دنبال امیدند و نه حتی به دنبال مطلعشدن از چیزی. اینجاست که مصرف خبر، تحلیل و گزارش ناگهان روندی صعودی به خود میگیرد. اتفاقی که برای شخص من نیز در طول جنگ ۱۲ روزه رخ داد. این اخبار، تحلیلها و گزارشها به شما کمک میکنند خود را به صورت موقت از دل ماجرا بیرون بیاورید. انگار بتوانید از پشت شیشه آکواریوم شاهد تماشای خود و اتفاقات باشید. اساسا ماهیت جنگ اینگونه است که گویی شما بخشی از آن نیستید. چراکه توانایی انتخاب کردن ندارید و ناگزیرید به نتیجهی تصمیماتی که کسانی دیگر پشت درهای بسته برایتان گرفتهاند، تصمیماتی که شما را در معرض خطر مرگ قرار میدهند، تن دهید.»
دو دلیل عمده پیگیری خبر: نجات جان، پیشبینی آینده
عمرانی در پاسخ به این که چرا افراد در چنین وضعیتی بیش از پیش به سراغ شنیدن خبر و تحلیل و گزارش میروند به دو دلیل اشاره میکند و توضیح میدهد: «نخست این که افراد به دنبال راهی برای نجات جان خود میگردند. آنها میخواهند از نقاطی با تهدید جانی بالاتر دور شوند. پس خبر برایشان کارکرد حفظ بقاء پیدا میکند و حیاتی به نظر میرسد. درواقع بسیاری اگر بدانند که قرار نیست چنین اطلاعات حیاتی به آنها منتقل شود اساسا پیگیر خبر نخواهند بود. آنها خبرهایی را میخواهند که در مورد محدودههای تحت خطر و راههای حفظ جانشان به آنها اطلاعاتی دقیق و موثق دهد. دلیل دوم امید واهی ترسیم چشماندازی از آینده است. آنها تصور میکنند هرچهقدر بیشتر خبر گوش دهند، بهتر میتوانند آینده را پیشبینی کنند. به همین دلیل اساسا بسیاری از آدمهای تا پیش از این بیتفاوت به حوزه سیاست، به شدت پیگیر اخبار میشوند با این امید که بتوانند آینده را پیشبینی کنند در حالی که نمیتوانند. چون امکان پیشبینی به کل از بین رفته است. چون زمان در جای خود یخ زده است. چون روال سابق امور متوقف شده است. این مهمترین اثر جنگ است؛ اختلالی که توقف روال عادی امور زندگی در درک ما از زمان ایجاد میکند. ایجاد اختلال در درک ما از زمان، موجب میشود به هر راه و روشی چنگ بزنیم تا درک خود را بازیابیم. به همین خاطر است که بسیاری دنبال کردن اخبار را کنار نمیگذارند. چون هر چه قدر بیشتر پیگیری میکنند، بیشتر «متوجه نمیشوند» که چه قرار است بشود. بیشتر نمیتوانند به سوالاتی از این دست پاسخ دهند که یک ماه بعد چه؟ شش ماه بعد چه؟ آخرش چه؟ و دواندوان لایبهلای سطور خبر میدوند تا جواب سوالاتی را بیابند که به خاطر جنگ بلاموضوع شدهاند و پاسخی نمیتوان برای آنها یافت.»
اطلاعات حیاتی در مورد جان آدمها از آنها دریغ نشود
در چنین شرایطی حداقل کاری که یک رسانه از منظر علم روانشناسی باید انجام دهد، چیست؟ عمرانی در پاسخ به این پرسش میگوید: «حداقل کاری که باید انجام شود این است که اطلاعات حیاتی و ضروری که با جان آدمها در تماس است در اختیارشان گذاشته شود و اگر این کار را هم نمیشود که دیگر هیچ. در حین جنگ ۱۲ روزه، عملا بیشتر جمعیت تهران این شهر را تخلیه کردند. در چنین شرایطی آخرین چیزی که قرار است از یک رسانه بشنوید، چیست؟ احتمالا این که «شهر را ترک نکنید!» در شرایطی که آدمها احساس میکنند باید بروند اگر از رسانه بشنوند که شهر را ترک نکنید، دچار خنده عصبی میشوند. این میزان پوشش رسانهای دور از واقعیت جامعه موجب رویگردانی از رسانه میشود. در نهایت نیز آدمها به اخباری که باید دست پیدا کنند، دست پیدا میکنند. چون نمیتوانند جلوی میلشان به بهبود، میلشان به درمان شدن، میلشان به ترمیم، میلشان به خودشکوفایی و… را بگیرند. این میل اگر احساس کند رسانه در راستای امیالش به او خبررسانی میکند با آن همراه خواهد شد. در این غیر این صورت دیگر به مصرف اخبار، تحلیلها و گزارشهای آن رسانه نخواهد پرداخت. نتیجه این اتفاق از دست دادن موقعیت روایتگری است. رسانه وقتی نتواند روایت قابل اعتماد و قابل استنادی از شرایط حال حاضر ارائه دهد دیگر منبع خبری محسوب نخواهد شد. تا جایی که وقتی اینترنت بینالمللی دچار اختلال و قطع میشود، افراد ترجیح میدهند دسترسی خود به اینترنت ملی را خودخواسته قطع کنند تا آنکه خبری را بشنوند که در راستای تحقق میلشان نیست. هر یک مرتبهای که خبر منتشرشده توسط رسانه، فیکنیوز از آب دربیاید میزان اعتماد عمومی به آن رسانه کموکمتر میشود. تا جایی که حتی خبرهای راست آن نیز دروغ تلقی میشوند.»
در غیاب رسانهای قابل اتکاء، مشاهده وحشتها و خشمهای غیرقابل کنترل امری عجیب نیست. درواقع ابهامی که توام با تصویر مرگ است جز این به همراه نمیآورد. این نکته پایانی مورد اشاره عمرانی است. او بار دیگر تاکید میکند در چنین شرایطی حداقل کاری که یک رسانه باید انجام دهد این است که اطلاعات حیاتی و ضروری را که با جان آدمها در تماس است در اختیارشان بگذارد نه این که آن را از آنها دریغ کند.
۵۹۲۴۲