اسلایدورزشی

قحطی خودخواسته دستیاران ایرانی برای «کی‌روش»

ابتدا باید تأکید کرد که این پرسش به معنای زیر سؤال بردن آقاجانیان نیست و همچنین باید متذکر شد که دلیل رویکرد مجدد به وی برای پر کردن این پست، طبعاً سلیقه شخصی و پای فشردن دوباره سرمربی پرتغالی تیم ملی بر چنین گزینشی است. فدراسیون فوتبال هم در دفاع از چنین گزینشی این استدلال را دارد که گزینه اول برای این پست جواد نکونام بوده اما چون او کم محلی کرده و نیامده، چاره‌ای جز رویکرد دوباره به مارکار باقی نمانده است. آقاجانیان آدمی واقف به شرایط فوتبال ما و سر بر آورده از بطن آن است و در زمانی قابل توجه از مقطع اول و ۸ ساله زمامداری کی‌روش در تیم ملی ایران هم به‌عنوان یکی از دستیاران اصلی این مربی ۶۹ ساله پرتغالی انجام وظیفه می‌کرد. منتها مشکل اینجا است که چه قبل از آن مقطع و چه در فاصله زمانی سه سال و نیمه بین دو مرتبه فرمانروایی کی‌روش، آقاجانیان در هیچ‌یک از رده‌های دیگر ملی و حتی در تیم‌های باشگاهی کوچک و معمولی ما هم به بازی گرفته نشد و پست و مسئولیتی به وی واگذار نشد. اگر آقاجانیان آن قدر خوب است که می‌تواند کمک‌مربی اول ایرانی تیم ملی و دستیار ارشد وطنی کی‌روش باشد چرا هیچ تیم دیگری این نگرش را قبول ندارد و از او استفاده نمی‌کند و چنانچه وی اصلاً در این سطوح نیست و حتی تیم‌های باشگاهی ما او را بی‌کفایت می‌دانند، چگونه است که کی‌روش در او مهارت و صلاحیتی در حد دستیاری خودش می‌بیند و او را صاحب رتبه لازم برای احراز پست کمک‌مربی تیم ملی یعنی بالاترین تیم مملکت می‌داند.

اولین برداشتی که هر ناظر خارجی و غیر آگاه از شرایط فوتبال ایران از موضوع فوق می‌کند، لابد این است که نوعی قحطی در زمینه مربیان در جامعه ورزشی ما وجود دارد و به این نتیجه خواهد رسید که شمار مربیان صالح و واجد شرایط در فوتبال ایران به قدری کم است که چاره‌ای جز رویکرد دائمی به یک مربی واحد نمی‌ماند. واقعیت امر اما برای هر یک از افراد واقف به عمق استعدادها در بین مربیان کشورمان البته چیز دیگری است و آنها بهتر از هر کسی می‌دانند که رویکرد دائمی کی‌روش به یک چهره برای دستیاری‌اش برخاسته از این رویکرد است که وی نه یک دستیار کاملاً مستقل و صاحب ایده‌های مجزا بلکه فردی را می‌خواهد که کاملاً تحت اوامر وی و مجری خواسته‌های او باشد و همیشه مثل یک دستیار مطیع عمل کند و نه مشاوری نظریه‌پرداز و مستقل که بتواند ایده‌ای را به او بدهد که کار وی را تسهیل کند. این امر بیشتر برای مارکار مصداق و عینیت دارد تا مربیان دیگری که شاید میزان دانش مربیگری و کارایی‌های حرفه‌ای‌شان بیشتر از مارکار باشد اما تابع محض کسی نیستند و تمایل ندارند که فقط کامل‌کننده کارایی‌های مربی ارشد تیم خود باشند و مسئولیت‌های بیشتر و مهمتری را می‌طلبند. با این حال بین کسانی هم که مانند مارکار حاضرند یک دستیار صرف و فاقد اختیار عمل باشند، مربیانی را داریم که از وی تواناتر و صاحب فنون و هنرهای بالاتری هستند. بواقع همین وجه دوم یعنی در دسترس بودن «کم مربیان» بهتر و عدم استفاده از آنها است که مسأله را تأسف‌آورتر و رویکرد مجدد به آقاجانیان را بحث‌برانگیزتر می‌کند و کار تیم ملی را در میادین بعدی دشوارتر می‌سازد.

بیشتر بخوانید:

۲۵۱۲۵۴

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا